آی دلم وای دلم آخ دلم واخ دلم
یار خبر ندارد یار غمت نداند
راضی ز خواب شیرین تو بمان دلا
نتوان دید نهان با دیدگان دلا
عطر خوشت جان به مرده گلان دهد
آمدنت بهار آرد خزان برد
بیا که دل مرده شدم زنده کنم
قفس آور کمند بزن بنده کنم
چشمان تو زندان آزادی من
برده بهای راه تو شادی من
یار به ما تو راه بگوی و رخ نشان ده
جان سرآمد هیچ نکرد و جان نمان ده
کاش ز ما تو روی میکردی آی نکردی
کاش به ما آن لعل میدادی آخ ندادی
وای ز ما که دارمان زد زلف آن یار
وای ز ما که خوابمان برد ناز آن یار
یار خبر ندارد یار غمت نداند
راضی ز خواب شیرین تو بمان دلا
نتوان دید نهان با دیدگان دلا
عطر خوشت جان به مرده گلان دهد
آمدنت بهار آرد خزان برد
بیا که دل مرده شدم زنده کنم
قفس آور کمند بزن بنده کنم
چشمان تو زندان آزادی من
برده بهای راه تو شادی من
یار به ما تو راه بگوی و رخ نشان ده
جان سرآمد هیچ نکرد و جان نمان ده
کاش ز ما تو روی میکردی آی نکردی
کاش به ما آن لعل میدادی آخ ندادی
وای ز ما که دارمان زد زلف آن یار
وای ز ما که خوابمان برد ناز آن یار