پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت
ریا پا گذاشت , برجای صداقت
بده تا من دهم , بکن تا من کنم
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت
مهری ندهد یاری , تا ندهی مهر
نم پس ندهد , نقاب کند برچهر
دختررا باسم بخت , میفروشند
پدرانی نادانُ به ظاهر بزرگمهر
پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت
کاسبان همه نظرتنگ و تنگ چَشم
نظاره گراست , همکار را به خشم
که چرا گوهری داری که میفروشم
نان ندهندُ نان بُرند , دیدم به چَشم
پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت
درین اوضاع وخیم , تنها پدرمادر
بود رفیق , کمی هم خواهر برادر
رفیقان یافتم , قدرانگشتان دست
بجا آر صله را , باشند صعه صدر
سام بابائی
زمستان98
ریا پا گذاشت , برجای صداقت
بده تا من دهم , بکن تا من کنم
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت
مهری ندهد یاری , تا ندهی مهر
نم پس ندهد , نقاب کند برچهر
دختررا باسم بخت , میفروشند
پدرانی نادانُ به ظاهر بزرگمهر
پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت
کاسبان همه نظرتنگ و تنگ چَشم
نظاره گراست , همکار را به خشم
که چرا گوهری داری که میفروشم
نان ندهندُ نان بُرند , دیدم به چَشم
پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت
درین اوضاع وخیم , تنها پدرمادر
بود رفیق , کمی هم خواهر برادر
رفیقان یافتم , قدرانگشتان دست
بجا آر صله را , باشند صعه صدر
سام بابائی
زمستان98