رفاقت...


رفاقت...

پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت ریا پا گذاشت , برجای صداقت بده تا من دهم , بکن تا من کنم بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت مهری ندهد یاری , تا ندهی مهر نم پس ندهد , نقاب کند برچهر دختررا باسم بخت ,شاعر:امیرسام بابائی

پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت
ریا پا گذاشت , برجای صداقت
بده تا من دهم , بکن تا من کنم
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت

مهری ندهد یاری , تا ندهی مهر
نم پس ندهد , نقاب کند برچهر
دختررا باسم بخت , میفروشند
پدرانی نادانُ به ظاهر بزرگمهر

پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت

کاسبان همه نظرتنگ و تنگ چَشم
نظاره گراست , همکار را به خشم
که چرا گوهری داری که میفروشم
نان ندهندُ نان بُرند , دیدم به چَشم

پرشدیم ازحسادت , جای رفاقت
بده بستانستُ , جایی ندارد لیاقت

درین اوضاع وخیم , تنها پدرمادر
بود رفیق , کمی هم خواهر برادر
رفیقان یافتم , قدرانگشتان دست
بجا آر صله را , باشند صعه صدر

سام بابائی
زمستان98

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فوری / مرکز فرماندهی اسرائیلی‌ها در غزه به آتش کشیده شد