( آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود)


( آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود)

دل تنگم و در سینه ی شعرم ضربان نیست دوراز تو جهان هست ولی جانِ جهان نیست از چشم دلت پرده ی تردید بینداز بنگر که کسی همچو منت دل نگران نیست شبها تو به خوابی و من از یاد تو در تب جز داغ تو درشاعر:الهام امریاس

دل تنگم و در سینه ی شعرم ضربان نیست
دوراز تو جهان هست ولی جانِ جهان نیست

از چشم دلت پرده ی تردید بینداز
بنگر که کسی همچو منت دل نگران نیست

شبها تو به خوابی و من از یاد تو در تب
جز داغ تو در دفتر پیشانی مان نیست

ای آرش آغاز تو نیروی دل عشق
برگرد که بی دست تو تیری به کمان نیست

اسطوره ی ایمان منی مرز شکن باش
توران تمنای مرا جز تو کران نیست

من نی به دوات دل دیوانه غنودم
جز جوهر احساس درین شعر روان نیست

چون اشک به دامان تو می افتم وافسوس
دستی ز نوازش به سر عاشقتان نیست

بر نام تو شد ملک غزلهای من ای دوست
در شعرتو هرچند زمن نام ونشان نیست

شهنازم و تار نفسم حزن نواز است
در حنجره ام مخمل غم هست و بنان نیست

یک ماه دگر موسم عید است و بهاران
دور از تو ولی موسم ما غیر خزان نیست

کی سنگ شد آن سینه ی سودایی و نرمت
از کی دگر آن دیده براهم نگران نیست

اکنون که شدم مومن آیات حضورت
گلدسته ی گفتار ترا صوت اذان نیست!؟

دل باختم و بهره ای از عشق نبردم
آوخ که گذشت عمرم و دردت گذران نیست

پاییز شدم برگ به برگم همه زرد است
آن گل که تو دیدی دگرش سبز و جوان نیست

در بستر اندوهم و همخوابه ی مرگم
برگرد که در سینه ی شعرم ضربان نیست.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ورود سرمربی برزیلی-فرانسوی تیم ملی والیبال به ایران + عکس