اندر حکایت تغییرات و تاثیرات


اندر حکایت تغییرات و تاثیرات

اندر حکایت تغییرات وتأثیرات ناظری چندی نظر در راه کرد بیت المال مردمان در چاه کرد دید در ره او شبانی را براه برده با خود گوسفندان را چرا آن شبانک گوسفند خوب داشت گوسفندان را زبهر شیر میشاعر:محمد کمیجانی جاویدراد

اندر حکایت

تغییرات وتأثیرات

ناظری چندی نظر در راه کرد
بیت المال مردمان در چاه کرد
دید در ره او شبانی را براه
برده با خود گوسفندان را چرا
آن شبانک گوسفند خوب داشت
گوسفندان را زبهر شیر می داشت
خود ز سرما لرزه بر اندام داشت
لیک نای پشم و پشم ریسی نداشت
شیخی او را دید کاندر پنجه است
از سوز و سرماش او در رنجه است
شیخ از ایام ، چندی دیده بود
در فراز و پست اندیشیده بود
گفت او را پشم حیوان را بچین
پشم ها را جمع کرده ، برگزین
بهرخویشانت از آن پشم گزاف
یک دو جولاهای پشمینه بباف
بهر اربابش یکی نامه نوشت
چوپانک در نامه اینها را نوشت
طرحکی در محضر ارباب هشت
طرح چین و ریس و باف تصویب گشت
زان سپس حکمی ز ارباب آمده
چوپانک در جای خود محکم شده
این سخن بر چوپانک ابلاغ شد
وان شبان از حکم مجری داغ شد
گشت چوپان زان سخن شاد و سرور
چید پشم و رشته کرد آنرا به زور
رشته ها را گرد هم پیچید زود
پیچه ها را هم کلافی کرده بود
داشت سر مینداخت آن بافنده را
شاد و خرم تا ببافد ژنده را
اینزمان فرمانی از بالا رسید
جای او چوپان دیگر در رسید
بین تو نو چوپان چگونه برد راه
آن کلاف و رشته ها را مثل ماه
مدتی یک کس کلافی می کند
دیگری چون می رسد وا می کند
سومی آن رشته ها را پشت هم
گولله میسازد همگی را به هم
چارمی چون در رسد این گولله چیست ؟
بی تناسب روی هم چرخانده ، کیست ؟
اشتلم کرده کلاف بسته را
باز از هم واکند آن خسته را
پنجمی تشکیک گیرد بر همه
دارد او از کل یاران واهمه
چونکه شک بر یاردارد اینهمه
رشته ها را پنبه سازد با قمه
او دوباره رشته کرده پنبه را
رشته ها هم کلافی سازدا
زان سپس در یک نشست دوستان
او ری وایز کرده کتاب داستان
تا اساساً خود بداند راه چیست
تا بداند راه را از چاه چیست
او هدف را در میان پوشه ها
جست و جو میکرد فارغ ریشه ها
زان سپس هم یک سمیناری جدا
کرد برپا تا بپاید راهها
تا هدف را هم از اول بیند او
رشته های پنبه گشته ریسد او
الغرض ما را هدف آن پارچه بود
تا بگردد بافته ازین رشته زود
لیک اکنون بعد آن صد سالها
از مد افتاده نمانده حال ها
طرح را منحل کنی اولی تر است
پارچه آماده خری ارزانتر است
تا که تدوین نشود برنامه ها
تا مدون نشود این نامه ها
هرکسی ساز خودش را می زند
سفره ای می داند و نان می خورد
زینهمه باید کلاهی بافد او
آن کلاه هم بر سرش اندازد او
مجریانی کز پی هم آمدند
همره هریک کسانی جا زدند
هر که مجری شد کسانی راه کرد
چند یاور با خودش همراه کرد
طرح روز و شب دلش آماس کرد
از ورم پرسنل افلاس کرد
طرح بهر ماست کیجاد گشته است
بهر ما این دیگها را پخته است
دیگی کز بهرم نجوشد بهتر است
کلة سگ اندرو خوشبوتر است
هر کسی در هرکجا اوتاد شد
رانت خواری پس چگونه باب شد ؟
این تیول ماست ما را داده اند
حق و یا ناحق مرا جا داده اند
ما ادا کردیم این تکلیف را
گرچه وارونه زدیم این قیف را
چونکه من رفتم جهان را شاد باد
همگنان و همرهان را یاد باد
ما همه در حال آیند و روند
هیچکس زینحال ها بیرون نی اند
رفت و منزل را به دیگر راد داد
طرح و طراحانش را برباد داد

محمد کمیجانی
6/3/82

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اسم سحر قریشی در روزنامه صداوسیما سانسور شد