پر مزن از بام من تازه شدم آشیان
مرغ غزل های عشق بر لب بامم بخوان
آبی نیلوفری از دل مرداب خیز
روی به آبی نشست معبد ایمانمان
سر در محراب من ریخت خرابات شد
معبد ویرانه ام خطه ای از بامیان
گر نفس سبزه ها یخ زده در زیر برف
خنده ی گل پر کند خلوت باغ بی گمان
عشق اگر خواهد و باد اگر سازشد
تا دل دریا رود قایق بی بادبان
مکتب شوریدگان بی صُحُف و بی رسول
سر به شقایق زند داغ دل ریششان
صاحب دل های خون عاشق پروانگی
کیست خودی آشنا باغم دلدادگان