یک روز
در سکوت
همچون جرقهای میان تیرگی شامِ خفتگان
فریاد میشویم
ما
لابهلای زلفهای چناران سربلند
انگشتهای سرسپردگیِ باد میشویم
ما
تابِ تازیانەهای زمستان بە شاخە را
آوردەایم و حَتم
یک روز
رویشِ دوبارەی برگ از درخت را
دلشاد میشویم
یک روز
روزِ روشنِ زیبای غرقِ نور
از بندهای تیرهی نامرئیِ شبِ سیاه
آزاد میشویم
کوردهوان فرجی ۱۳۹۸/۰۴/۲۲
در سکوت
همچون جرقهای میان تیرگی شامِ خفتگان
فریاد میشویم
ما
لابهلای زلفهای چناران سربلند
انگشتهای سرسپردگیِ باد میشویم
ما
تابِ تازیانەهای زمستان بە شاخە را
آوردەایم و حَتم
یک روز
رویشِ دوبارەی برگ از درخت را
دلشاد میشویم
یک روز
روزِ روشنِ زیبای غرقِ نور
از بندهای تیرهی نامرئیِ شبِ سیاه
آزاد میشویم
کوردهوان فرجی ۱۳۹۸/۰۴/۲۲