پَر گرفته است خیالم در هوای دیدنت


پَر گرفته است خیالم در هوای دیدنت

انتظارم آخر آمد ، روشنم کرد از نگاه چون طلوع پا گرفته ، از پس شام سیاه پَر گرفته است خیالم در هوای دیدنت آسمانی تر ز خورشید فلک ، اندر پگاه تا شنیدم آمدی سر تا به پا گشتم امید در جوارت جاشاعر:سید محمود سید موسوی

انتظارم آخر آمد ، روشنم کرد از نگاه
چون طلوع پا گرفته ، از پس شام سیاه

پَر گرفته است خیالم در هوای دیدنت
آسمانی تر ز خورشید فلک ، اندر پگاه

تا شنیدم آمدی سر تا به پا گشتم امید
در جوارت جا گرفتم ، بر درت بردم پناه

آفتاب عمر من بودی و بی تو هر نفس
می کشیدم ناله از دل وازنفیرم دود وآه

ابر هجران تو دل را تیره و تاریک کرد
همچوزنگاری که بردل می نشیند از گناه

خواستم ترک وصال دیده یِ شیدا کنم
آزمودم خویش را و توبه کردم گاه وگاه

می کشانی دل به هر سو ، آیم از دنبال تو
من تورا کمتر غلام و تو مرا چون پادشاه .


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»، بهترین دعا و ظهور بزرگ‌ترین جایزه لیله الرغائب...