ردپای خاطره


ردپای خاطره

نیمه شب ، زیرِ چراغِ آسمان ، رویا پردازی بود ...وستاره ها داشت چشمک میزد تنِ نا هموارِصخره ی سنگی ، پشت به ساحل، با امواجِ گرم ، صیقل داده میشد در تقاطع دریا وشن های نرم ، زیر پاهای عریانشاعر:فرهان احمدیان

نیمه شب ، زیرِ چراغِ آسمان ، رویا پردازی بود
...وستاره ها داشت چشمک میزد
تنِ نا هموارِصخره ی سنگی ، پشت به ساحل،
با امواجِ گرم ، صیقل داده میشد
در تقاطع دریا وشن های نرم ،
زیر پاهای عریان ،"
نمایشی از یک مجموعه ی به هم پیوسته ،
در حالِ اجرا بود،
ردپایِ قدم ها را آب با ولع می بلعید
نسیمی شبانگاهی ؛
بازیگر افتخاری ؛
آرام آرم ، زلفستانِ سیاه را در می نوردید
تنپوشی سفید ، در بستر باد به رقص آمد
وخاطره در حالِ نگارش بود ،
آتش هیزم ؛"
در طراوتِ باشکوهِ سبزه زاران،
رو به آینه ی دریا تن آرایی میکرد،
صدایِ نفس هایِ دو مرغابی بود ؛
و صدایِ جیرجیرکها
صدایِ قورت دادن مزه در کام بود ؛
و صدایِ آهسته ی امواج
صحنه تماشایی تر شد
طبیعت، آهنگِ اشتیاق نواخت
و لحظاتی از زمان ، زیر نقاب شب
سپری شد اما !!!
چشم چرانیِ آفتابِ سحرگاه
با شرمساری آمد
طبق عادتِ دیرینه
روز را تکرار کرد...



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تغییر چهره زمین تا آسمون فریبا نادری ! / این اون نیست ! + 2 عکس که نمی شناسیدش !