مرد بی کار و خدا ،کار کجا افتاده ،،
دل خون خورده و بیمار ،کجا افتاده ،،
به خیالم بزن این عالم معمولی را،،
شعر و دل از دل بازار کجا افتاده ،،،?
باز باران نکند خیس کند چشمی را ،،
این همه چتر بگو ،یار کجا افتاده ؟ ،،
نیش خنده تبری بود و گلی افتاده ،،؟
گل بماند تو بگو ،خار کجا افتاده ،؟،
ساز آرامش دنیا به زمین خورد شکست ؟,,
پرده ی ساز و شبی ، تار کجا افتاده ،،؟
به زمین تکیه ندادم که زمین گیر شوم ،،
سر اسرار بگو مرکز اسرار کجا افتاده ،؟
دیدم از مسجد و منبر همه تزویر ولی ،،
خرد اندیش بگو زاهد بیکار کجا افتاده ؟
احمد البرز
دل خون خورده و بیمار ،کجا افتاده ،،
به خیالم بزن این عالم معمولی را،،
شعر و دل از دل بازار کجا افتاده ،،،?
باز باران نکند خیس کند چشمی را ،،
این همه چتر بگو ،یار کجا افتاده ؟ ،،
نیش خنده تبری بود و گلی افتاده ،،؟
گل بماند تو بگو ،خار کجا افتاده ،؟،
ساز آرامش دنیا به زمین خورد شکست ؟,,
پرده ی ساز و شبی ، تار کجا افتاده ،،؟
به زمین تکیه ندادم که زمین گیر شوم ،،
سر اسرار بگو مرکز اسرار کجا افتاده ،؟
دیدم از مسجد و منبر همه تزویر ولی ،،
خرد اندیش بگو زاهد بیکار کجا افتاده ؟
احمد البرز