شکل ساده جنون«اتاق تاریک»

نویسنده : تنسی ویلیامز

ترجمه: ملیحه بهارلو

ناشر: چشمه، چاپ اول 1398

136 صفحه، 22000 تومان

****

او را بیشتر به عنوان نمایشنامه‌نویس می‌شناسیم تا داستان‌نویس؛ با نمایشنامه‌هایش نیز شهرتی جهانی بدست آورد تا از بزرگان روزگار خود (در قرن بیستم) باشد. با این حال تنسی ویلیامز داستان‌نویس بسیار خوبی هم بود، اگرچه شهرت داستانهایش به پای شاهکارهای بی بدیل او در تئاتر نرسیدند. «اتوبوسی به نام هوس»، «گربه روی شیروانی داغ»، «باغ وحش شیشه ای»، «پرنده شیرین جوانی»، «شب ایگوانا» و «خال گل سرخ» بارها و بارها روی صحنه رفتند و در سینما نیز آثار او مکرر مورد اقتباس قرار گرفته و فیلمهایی فراموش ناشدنی از روی آنها ساخته شده است.

اگر چه دو اثر داستانی و بلند تنسی ویلیامز سالها پیش در ایران ترجمه و منتشر شده‌اند، اما داستانهای کوتاه او برای مخاطب فارسی زبان چندان شناخته شده نیست. خوشبختانه به تازگی مجموعه‌ی این داستانهای کوتاه توسط ملیحه بهارلو به فارسی ترجمه شده و به همت نشر نو به علاقمندان داستان کوتاه خارجی عرضه شده است.

«اتاق تاریک» مجموعه‌ی ده داستان کوتاه به قلم این نویسنده است با عناوین:«شباهت جعبه ویولون با تابوت»، «تصویر دختری در شیشه»، «کاری از تولستوی»، «چیزی در مورد او»، «تمام شده»، «شن»، «اتاق تاریک»، «کیف مونجوق دوزی شده»، «تارک دنیا و میهمانش» و «مادر جون». در این کتاب علاوه بر یادداشت مترجم که مروری کوتاه دارد بر زندگی و ویژگی های کار تنسی ویلیامز، مقدمه ای خواندنی نیز به قلم گورویدال ترجمه و منتشر شده که در خلال پرداختن به تنسی ویلیامزِ داستان‌نویس، به خاطراتی جالب از او نیز اشاره شده است.

«اتاق تاریک» بیش از هر چیز گواهی از این واقعیت است که تنسی ویلیامز داستان‌نویسی درجه یک هست و شاید اگر نبود آن شهرت جادویی که در نمایشنامه نویسی به دست آورده بود، داستانهایش امروز جلوه بیشتر و بهتری پیدا کرده بود. داستانهایش همچنین نشان دهنده این واقعیت هستند که او نویسنده‌ای‌ست صاحب سبک و دارای نگاهی شخصی و مبتنی بر یک جهان بینی فکری کاملا درونی شده؛ بنابراین فرقی نمی کند چه داستان بنویسد و چه نمایشنامه، اثر او بازتاب دهنده روح حاکم بر آثار اوست و از منظر سبک شناختی نشانه های همانندی در درونمایه آثار او می توان یافت.

از این رو آن مایه های محبوب آثار تنسی ویلیامز همانند توجهی که بعد روانشناختی آدمها دارد، شخصیت‌هایِ خرد شده، خانواده های درحال اضمهلال و همچنین ابعاد جنون آمیز روابطی که در میان آدمها وجود دارد و... در این داستانها نیز خود نمایی می کنند.

تنسی ویلیامز نزدیک به شصت داستان کوتاه نوشته است و چنانکه دوست نزدیکش گورویدال در مقدمه ی کتاب حاضر نیز اشاره کرده، این داستانها را بارها و بارها بازنویسی کرده تا نهایتا به شکل دلخواهش در آمده اند. این نشان می دهد باوجود اینکه نمایشنامه نویسی دغدغه‌ی نخست تنسی ویلیامز بود، اما در داستان نویسی نیز همانقدر جدی بوده و داستانهایش را صیقل زده. با این‌حال داستانهای او با اینکه از صناعت‌های ادبی بهره کافی دارند، اما حضور یک نمایشنامه نویس قدرتمند را به خوبی در این داستانها به خوبی می توان احساس کرد هم در کیفیت دیالوگ ها و نقش و وزن آنها در معرفی و پیش برد داستان و هم در فضای رخ دادن اغلب این داستانها. البته این بدان معنا نیست که همه داستانهای او دیالوگ محورند، نه... اگر چه چنین داستانهایی نیز (همانند داستان اتاق تاریک) دارد و از منظر روایت داستان از طریق دیالوک صرف، بسیار خوب نوشته شده است. با این حال داستانهایی همانند «شباهت جعبه ویولون به تابوت» هم در این کتاب هست که به شیوه اول شخص نوشته شده که دیالوگ حضوری بسیار کمرنگ دارد.

گفته می شود تنسی ویلیامز عادت داشت که از برخی طرح هایی که برای نمایشنامه هایش به روی کاغذ آورده بود، برای نوشتن داستان هم استفاده کند. برای نمونه در همین کتاب نیز داستان «تصویر دختری در شیشه» که در سال 1943نوشته شده، در واقع نسخه ی داستانی نمایشنامه‌ی بسیار معروف او به نام «باغ وحش شیشه‌ای» است که در سال 1944 به روی صحنه رفت و به طرز شگفت انگیزی موجب شهرت یافتن او به عنوان نمایشنامه نویسی بزرگ در زمان خود شد.

مهمترین ویژگی این کتاب در آن است که خواننده داستانهایی هستیم متفاوت که شبیه آثار هیچ یک از نویسندگان نیست نه اینکه به لحاظ زبان یا فرم آثار عجیب و غریبی باشند نه این گونه نیستند، از قضا اغلب ساده هستند و به راحتی خوانده می شوند. آنچه این داستانها را متفاوت می کند، حضور خود تنسی ویلیامز و نگاه منحصر به فرد او به جهان پیرامون خود و زندگی است، جهانی که جنون و دیوانگی به شکلی ساده و ملموس نمود دارد، به گونه‌ای که نزدیکی‌اش را به خوبی می توان احساس کرد، همه چیز همانقدر که معمولی‌اند ساده نیز هستند.

«اتاق تاریک» می‌تواند، مقدمه‌ای باشد برای آشنایی بیشتر با بعد دیگری از کارنامه تنسی ویلیامز، که پیش از این در ایران آنگونه که باید شناخته شده نبود. امیدواریم دیگر آثار داستانی او نیز این چنین با ترجمه‌ای مقبول به دست مخاطبان و علاقمندان آثارش برسد.