شب بیداری


شب بیداری

صدای موج‌ها ، زیبایی تو ، نسیمِ ساحلِ تبدار و آبی گُلِ نیلوفرِ مردابیِ من ، میان بازوانم گرم خوابی . نشسته تار مویی نقره‌ای رنگ میان دشت موهای سیاهت که گویی سینه‌ی تاریک شب را دریده ردِّشاعر:کورده وان فرجی

صدای موج‌ها ، زیبایی تو ، نسیمِ ساحلِ تبدار و آبی
گُلِ نیلوفرِ مردابیِ من ، میان بازوانم گرم خوابی
.
نشسته تار مویی نقره‌ای رنگ میان دشت موهای سیاهت
که گویی سینه‌ی تاریک شب را دریده ردِّ زیبای شهابی
.
چه می‌گویی که این یلدای سیمین سرآغاز زمستان جوانی‌ست؟!
جوانی خنده‌های دلکش توست وهر اندوه تو بذرِ عذابی
.
چنان در من هویدا گشته‌ای تو ،که خود را در تو می‌یابم همیشه
سراپایم تویی ، من را مَجویم! که غیر از خود کسی در من نیابی!!
.
بخواب آرام من بیدار هستم به تو زل می‌زنم تا صبحگاهان
بە مژگان بلند و ابروانت و آن لب‌های خوشرنگ شرابی
.
نمی‌خوابم به شوق صبح فردا که چون آن پلک‌ها را می‌گشایی
طلوع چشمهایت را ببینم ، نگاهت را به چشمانم بتابی
.
نمی‌خواهم بخوابم تا سحرگاه بخندی وقت بیداری به رویم
بگویم «دوستت دارم» ندارم ازین بهتر به لبخندت جوابی
.
کورده‌وان فرجی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم وقاحت تمام بهاره رهنما / شوهرندارم این آقا دوست پسرم است!