عکس پروفایل اسم قاسم | عکس نوشته نام قاسم
عکس پروفایل اسم قاسم | عکس نوشته نام قاسم پروفایل اسم قاسم در طرح های متنوع فارسی ویژه شبکه ای اجتماعی مختلف مانند تلگرام و اینستاگرام را از این پست حرف تازه دانلود کنید. معنی: (تلفظ: qāsem) (عربی) (در قدیم) بخش کننده، مقسم، (در اعلام) نام فرزند امام حسن (ع) که در واقعه ی کربلا […] نوشته عکس پروفایل اسم قاسم | عکس نوشته نام قاسم اولین بار در مجله...
عکس پروفایل اسم قاسم | عکس نوشته نام قاسم
پروفایل اسم قاسم در طرح های متنوع فارسی ویژه شبکه ای اجتماعی مختلف مانند تلگرام و اینستاگرام را از این پست حرف تازه دانلود کنید.
معنی: (تلفظ: qāsem) (عربی) (در قدیم) بخش کننده، مقسم، (در اعلام) نام فرزند امام حسن (ع) که در واقعه ی کربلا شهید شد، نام یکی از فرزندان پیغمبر اکرم (ص) – بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر (ص )، به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی
معنی قاسم در لغت نامه دهخدا
قاسم. [ س ِ ] (ع ص ) بخش کننده. قسمت کننده. (ناظم الاطباء)(آنندراج ). توزیعکننده. (ناظم الاطباء)
قاسم. [ س ِ ] (اِخ ) نام صحابی است. (منتهی الارب ). بنده ٔ ابوبکر و از صحابه بود و روایت دارد. (الاستیعاب چ هند ج ۲ ص ۵۳۵) (الاصابة ج ۲ قسم ۱ ص ۲۱۳).
قاسم. [ س ِ ] (اِخ ) قلعه ای است از توابع طلیطله در اندلس. (معجم البلدان ج ۷ ص ۱۱).
قاسم. [ س ِ ] (اِخ ) یکی از عالمان و فقیهان مدینه در زمان عمربن عبدالعزیز است. عمر وی را با نه تن دیگر از فقیهان مدینه خواست و به آنان گفت شما را برای آن دعوت کردم که طرفدار حق و عدالت باشید.
اگر کسی را دیدید که بیدادگری میکند و یا یکی از فرمانداران من راه ظلم و تبهکاری پیش گرفته اند باید مرا آگاه سازیدو سپس متفرق شدند. (سیره ٔ عمربن عبد العزیز ص ۳۲).
قاسم. [ س ِ ] (اِخ ) (شیخ…) از دانشمندان است. از اوست ؛ الدرة الزاهره بتضمین البرائة الفاخرة (ادب ). این کتاب در دمشق به سال ۱۲۸۴ چاپ شده. (معجم المطبوعات ج ۲ ستون ۱۴۸۱).
قاسم. [ س ِ ] (اِخ ) (امیر…) برادر سلطان اویس است. وی به سال ۷۶۹ هَ. ق. به مرض دق وفات یافت. (حبیب السیر چ خیام ج ۳ ص ۲۴۱).
قاسم. [ س ِ ] (اِخ ) یکی از امیران لشکر محمدبن احمدبن طاهربن عبداﷲ طاهر ذوالیمینین حاکم خراسان.محمدبن احمد وی را با لشکری گران به جنگ یعقوب لیث صفار و استخلاص سیستان فرستاد. (تاریخ گزیده ص ۳۷۵).
قاسم. [ س ِ ] (اِخ ) ابن آلغ محمد. وی پس از آنکه یکی از برادرانش به نام محمودک آلغ محمد پدرش را به سال ۸۴۹ هَ. ق. / ۱۴۴۶ م.
به قتل رسانید با برادر دیگر خود به روسیه گریخت و پس از مدتی خدمت در قشون دولت مسکو، ریازان شهر و ناحیه ٔ گورود و اُکا در موقعقسمت به او واگذار گردید.
قاسم ، شهر را به نام خود موسوم ساخت و خاندان او به نام خاندان قاسم اف موسوم شدند و روسها ایشان را آلت کردند برای مقابله با خانان غازان. (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص ۲۰۸).