گریه


گریه

ماه از دور میخندد به ما که شب می‌تازد و سرما می‌بخشد زمین بر ما بغض در راه وجودش گریه خواهد شد دل سنگ و سیاهم ، گریه کن ، گریه دل سنگ و سیاهم ، فتنه کن بر آه دست در دستان پیر گریه کن و برشاعر:آرش باقری

ماه از دور میخندد به ما
که شب می‌تازد و سرما
می‌بخشد زمین بر ما
بغض در راه وجودش گریه خواهد شد
دل سنگ و سیاهم ، گریه کن ، گریه
دل سنگ و سیاهم ، فتنه کن بر آه
دست در دستان پیر گریه کن
و بر تاریخ ما پرواز
که این اشک مقدس کم نخواهد کرد
کمی از لرزش کوه وجودت را
بر این خاک سیه بخت و نگون بخت و عذاب
آتشی افکن
سیه شد چهره‌ها
لشکر کند چاره، سپاه نیزه‌داران راه افتاده
کمی وحشت برانداز و گذر کن
راهزنی کن بر ندامت‌های راه رفته‌ی کابوس
بزن دشنه، فوت کن فانوس شب را
که ماه از دور میخندد به ما

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


استقبال هیات آفریقای جنوبی از رای جدید لاهه درباره غزه