شعر یلدا


شعر یلدا

با ذهنی به زانو افتاده از عشوه یِ پاییز از تطور برگهای تداعی گر رستاخیز تا باران های مکرر از دلبری باد های اشک ریز تا غروب های خون آلود از شور باستانی مهرگان تا رنگ های دل انگیز از رقص هایشاعر:کوروش فلاح نژاد (ققنوس)

با ذهنی به زانو افتاده
از عشوه یِ پاییز
از تطور برگهای تداعی گر رستاخیز
تا باران های مکرر
از دلبری باد های اشک ریز
تا غروب های خون آلود
از شور باستانی مهرگان
تا رنگ های دل انگیز
از رقص های توفان وار آناهیت
تا شعله های آذرگان
از همه ی غوغای پاییز
تنها یک شب یلدا مانده
روی سُفره ایی که دیگر خالی ست
فردا خورشید زاده می شود
و درخت ها می دانند
هیچ چیز ماندنی نیست
هیچ چیز

کوروش فلاح نژاد / پاییز ۲۰۱۹

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عجیب ترین دلیل برای بازیگر شدن پردیس پورعابدینی + بیوگرافی فرشته سریال گناه و عکس هایش