قامتِ سبزِ نگاهت
قیامتِ مژگانِ سیاهی است
از قیامِ سایه ی آبیِ پلکی باز
در قوامِ مردمِ آهو وَشِ چشمانت
رمیده در چمنزارِ دلِ تنهای من!
*******
در اعماقِ زمینِ خودگردان
در زیر مهتابِ آسمانِ گریان
در میانِ امواجِ گم کرده مسیرِ خروشان
- دلم -
برای خودم
- تنگ شده است! -
*******
زیرِ درختانِ پائیزی
قدم آهسته تر بردار!
- مبادا -
بشکند
قلبِ برگهای زردِ تنهایی!
*******
رازِ من و تنهایی و مهتاب را
- فقط -
سنجاقکِ مهاجرِ نیمروز
می داند
- و -
شاپرکِ سوخته بالِ نیمه شب!
(م - ح - فریاد )
پائیز نود و هشت
قیامتِ مژگانِ سیاهی است
از قیامِ سایه ی آبیِ پلکی باز
در قوامِ مردمِ آهو وَشِ چشمانت
رمیده در چمنزارِ دلِ تنهای من!
*******
در اعماقِ زمینِ خودگردان
در زیر مهتابِ آسمانِ گریان
در میانِ امواجِ گم کرده مسیرِ خروشان
- دلم -
برای خودم
- تنگ شده است! -
*******
زیرِ درختانِ پائیزی
قدم آهسته تر بردار!
- مبادا -
بشکند
قلبِ برگهای زردِ تنهایی!
*******
رازِ من و تنهایی و مهتاب را
- فقط -
سنجاقکِ مهاجرِ نیمروز
می داند
- و -
شاپرکِ سوخته بالِ نیمه شب!
(م - ح - فریاد )
پائیز نود و هشت