روز و شب، در آرزوی مهر تابانم هنوز
پشت دریاها ،پی آن شهر خوبانم هنوز
ای دریغا !زیر مشت موج های سهمگین
در میان کشتی آشفته ، حیرانم هنوز
هریکی ازهمرهان درفکرخویش وتخته ای
می کنداز کشتی ومن دیده گریانم هنوز
همچنان با موج ها فریادها دارم که بل
یاوری پیدا کنم از بین یارانم هنوز
لیک اینجا کس،به غیرخودنمی بیندکسی
من هراسان ازسرانجام چو کنعانم1هنوز
از همان روز ازل ، در آرزوی کوی او
همچو آدم در میان مکه ، نالانم هنوز
ِِِِ......................................................
پ.ن
1. کنعان: پسر حضرت نوح