وجدان


وجدان

وجدان در وقار سیاه شب....... فتاده جامه ای به خاک....... طفلکی آشفته حال وبی رمق...... سر بر او بنهاده چون یک فرش نیک دست بافت در حریمش خفته نیمش نیم دیگر بی عفاف..... موی سر آشفته و سیمای رخ بی آبشاعر:ابراهیم کاکولوند

وجدان
در وقار سیاه شب.......
فتاده جامه ای به خاک.......
طفلکی آشفته حال وبی رمق......
سر بر او بنهاده چون یک فرش نیک دست بافت
در حریمش خفته نیمش نیم دیگر بی عفاف.....
موی سر آشفته و سیمای رخ بی آب ورنگ
دل سراسر شور رفتن بی درنگ.......
بر دو چشمش اشک خون افتاده بود
گرچه او بیدار اما خفته بود
بر لبانش قفلهای بسته بود
لیک میدیدی که در ریز وجود......
در گلویش صد هزاران عقده بود
در دلم وحشت از این تصویر ها.......
لرزه بر اندام من سنگین....
با هزاران وصف حالت بی ریا
در میان خاک وگل او کرده جا
دور وگردش را بگشتم بی دلیل
بی محابا چون یکی کور وذلیل
گفت از چه در برم گرد آمدی
گفت از چه در سرم درد آمدی
من سراسر غرق در حیرت.......
در دیاری این چنین خاموش وتار
برمن بدبخت رحمی هوشیار
من یکی وامانده صد لیسه سگ
یا هزاران گربه ولگرد تک.....
صد مصیبت خفته اندر پیرهن
نای زخمی خون فتاده در دهن
من لبالب سخت در عسرت.......
گر بگویم کیستم مغبون شوی
پیر هن راپاره و محزون شوی
من یکی وجدان بیدار توئم
من یکی هوشیار وغمخوار توئم
سالها باشد بی جرم وگنه
دور افکندی مرا در افغنه
اینک آن باشدکه بر صورت زنی
مشتهای مشت از مو بر کنی
من سراسرمانده درخجلت..........

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ دوباره نخوابیدم افکار پریشون ریمیکس اینستا