افتاب


افتاب

در من طلوع کرده دو خط شعر بی بدیل چون آفتاب صبح که بر روی دیده ات_ میتابد و مرا به خودم میسپاری ام تا گل کنم به روی نمک های خنده ات در دفترم هماره رهایی نوشته اند در چند خط بعد قفس را گشودهشاعر:رحمان مژگانپور نریمان

در من طلوع کرده دو خط شعر بی بدیل
چون آفتاب صبح که بر روی دیده ات_
میتابد و مرا به خودم میسپاری ام
تا گل کنم به روی نمک های خنده ات

در دفترم هماره رهایی نوشته اند
در چند خط بعد قفس را گشوده ام
گاهی برای دلخوشی ام دانه ای بریز
هرجا به نام چشم تو شعری سروده ام

تنها به سمت خانه ی تو سجده میکنم
آغاز شعر هاو بهانه ی غزل تویی
هر دفتری به نام تو وقتی شروع شد
قطعا برای مصرع پایان، مثَل تویی

آغوش امنِ تو که برایم بهانه بود
سر را به روی شانه ی تو میگذاشتم
آواره ام برای سکوتم پناه باش
تا دل به سمت خانه ی تو میگذاشتم








حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نهادینه سازی ارزش آفرینی برای مشتری در فرهنگ تولید