به پهلو خوابیده ام و سرتاسر ذهنم
به مردمک آرزوهایم زل زده
شاید آنجا خانه ای دارم
که هرشب بیصدا سر میزنم
سیس نگفته ای ...
های بخارشده در هوای برفی
شالیزارهای زرد و لبخند پر از درد و
چشمان سیاهت ...
شاید واقعا خانه ای دارم آنجا که بوی پرسه میدهد
خشونت افکار ؟
یا معلم خواب پریده ؟
واقعا چه میخواهد از من این قرص ماه ؟
کسی عطسه کرد
خدا اعلم ، شاید خمیازه هایم کمکم کردند
بگیر بخواب کسی دلواپس این کلمات وسوسه انگیزت نیست
نکند بلوغ عاشقیست ؟!
هرچه باشد به قصد نجات دلم نیست
تله های خاردار رونق گرفته
به مردمک آرزوهایم زل زده
شاید آنجا خانه ای دارم
که هرشب بیصدا سر میزنم
سیس نگفته ای ...
های بخارشده در هوای برفی
شالیزارهای زرد و لبخند پر از درد و
چشمان سیاهت ...
شاید واقعا خانه ای دارم آنجا که بوی پرسه میدهد
خشونت افکار ؟
یا معلم خواب پریده ؟
واقعا چه میخواهد از من این قرص ماه ؟
کسی عطسه کرد
خدا اعلم ، شاید خمیازه هایم کمکم کردند
بگیر بخواب کسی دلواپس این کلمات وسوسه انگیزت نیست
نکند بلوغ عاشقیست ؟!
هرچه باشد به قصد نجات دلم نیست
تله های خاردار رونق گرفته