سامانه هایِ بندیِ وحشی گریختند..
از لابه لایِ مشتِ صداگونه ی حریق..
تا سوزنی که لحنِ دلم را به سقف دوخت...
چشمم که خیره کاشت و سراسیمگی لمید..
با بالشِ سفیدِ جاده ی احساسِ کهنگی...
"ما" پر کشیده بود...بر بومِ "من" ...
و رَ نگِ نوازش به خواب رفت.
این خانه عکس تشنگی بی ترانه را
با یک ندا که فرش خیابان قصه بود..
تابید بر در افسون خستگی
رقصی که قصه شد..راهی که باز کرد
قویی براه کوچ سفید نداشتن
با من دوید طالع "من " تا سلام صبح
با لاک پشت تشنه ی تحقیر خانگی ...
مبهوتِ هوشمند
مِه با خیال بارشِ کلبه ترانه خواند
پشت درخت ،خانه ای از ریشه پا گرفت
باران خمید..
کاسه رنگین کمان گریخت..
"ما " همچنان به انتظار افق خواب رفته ایم..
از لابه لایِ مشتِ صداگونه ی حریق..
تا سوزنی که لحنِ دلم را به سقف دوخت...
چشمم که خیره کاشت و سراسیمگی لمید..
با بالشِ سفیدِ جاده ی احساسِ کهنگی...
"ما" پر کشیده بود...بر بومِ "من" ...
و رَ نگِ نوازش به خواب رفت.
این خانه عکس تشنگی بی ترانه را
با یک ندا که فرش خیابان قصه بود..
تابید بر در افسون خستگی
رقصی که قصه شد..راهی که باز کرد
قویی براه کوچ سفید نداشتن
با من دوید طالع "من " تا سلام صبح
با لاک پشت تشنه ی تحقیر خانگی ...
مبهوتِ هوشمند
مِه با خیال بارشِ کلبه ترانه خواند
پشت درخت ،خانه ای از ریشه پا گرفت
باران خمید..
کاسه رنگین کمان گریخت..
"ما " همچنان به انتظار افق خواب رفته ایم..