تقویم های برگشته از تاریخ


تقویم های برگشته از تاریخ

تقویم های رفته را برگشته تاریخ بغض زمینم را به فصلی تازه دادم هر چند پاییز از نگاه لحظه ها رفت خود را به سهم لحظه هایت ساده دادم می خواستم باور کنی در هر جهنم می شد بهشت دیگری را با توشاعر:مریم کرمی

تقویم های رفته را برگشته تاریخ
بغض زمینم را به فصلی تازه دادم
هر چند پاییز از نگاه لحظه ها رفت
خود را به سهم لحظه هایت ساده دادم

می خواستم باور کنی در هر جهنم
می شد بهشت دیگری را با تو فهمید
اما نگاه آتشینت با دلم گفت
ابلیس من از سادگی های تو خندید

پشت نگاه روزهای رفته ماندم
تاریخ هایم پشت تقویمت فنا شد
حتی میان قصه های غصه هایم
یک بتکده در چشم سرد من بنا شد

گاهی نگاهت می کنم با چشم بسته
گاهی صدایت می زنم در بی صدایی
می دانم آواز تورا از یاد بردم
حتی نمی دانم در این لحظه کجایی

در پشت هر پس کوچه ای در بطن تاریخ
تنهایی ام بی ردپا گم می شود باز
تا نام های کهنه ات را می نویسم
با هر خداوندای من قصه شد آغاز
آغاز دنیا بود ومن یک نیمه از تو
من را خداوندت تراشید و تراشید
این زن که نارس مانده در بطن خیالش
با هر خداوند ی که بر او دانه پاشید

ریشه زد و ریشه زد و با لحظه هایش
زانو زد و زانو زد و هی مبتلا شد
حالا میان این همه اندوه شیرین
او تک درخت قصه های بی صدا شد

من واژه ای جامانده از دنیای خویشم
گاهی تورا در شعر های ساده دیدم
گاهی میان وصله های آسمانم
خود را به شکل نیمه ای ازما کشیدم

من مانده ای در آخرین پاییز اما
من فصل های رفته را برگشته از تو
من خواب تاریخ جهان بی صدایی
گم می شدم دلواپست دل کندم از تو

از روزهای رفته ام برگشته تاریخ
بی تو تورا هی می نویسد در نگاهم
من واژه هایم را به او بخشیده ام تا
از تو رها باشد بماند در پناهم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تست هوش تشخیص دو خواهر : کدام پسر 2 خواهر دارد؟