از کدام دلهره
می پَرد رنگِ شقایق
_ مچاله
از فانوس هایِ نیمه خواب
که درانزوایِ ماه
لب از گفتگویِ شراب
ناز می کند
.
...اندوه ازکدام شب
گذشته بود
که این فانوس
_ نیمه خواب
بسویِ تشییع عشق می دوید...که
گیسویِ عطرها از
ایثارِ کوچه می آمد
طلوعِ عاشقان
از شرقِ صنوبر
.
_ سیاوش
به خونِ معطر
غوطۀ عشق می زد
لب از گفتگویِ شراب ...
چیزی
به باران نگفته بودیم
که چترِ حادثه
از عشق ...
چه
تنها بودیم
در فرصتِ یک آه ...