عشقمان سر به هوا بود و نمی دانستیم
راهمان هردو جدا بود و نمی دانستیم
مهر او در دل ما بود و خدایی می کرد
جمله درگیر خطا بود و نمیدانستیم
طلب از غنچه وفا بود و گلِ انجمنم
خود خریدار جفا بود و نمیدانستیم
ساقه از ریشه جدا بود و هوا میبُردش
همرهِ باد صبا بود و نمی دانستیم
بوسه اش همچو شفا بود و لبانش اما
همِگان نقش دوا بود و نمی دانستیم
فکر ویرانی ما بود و گرفتارِ هوس
موجِ آماجِ بلا بود و نمی دانستیم
دلمان خواب نما بود و دل هرزه ی او
با بدان یار خفا بود و نمی دونستیم
عشق ما دشمن ما بود و پی افکارش
در ره کشتن ما بود و نمی دانستیم
راهمان هردو جدا بود و نمی دانستیم
مهر او در دل ما بود و خدایی می کرد
جمله درگیر خطا بود و نمیدانستیم
طلب از غنچه وفا بود و گلِ انجمنم
خود خریدار جفا بود و نمیدانستیم
ساقه از ریشه جدا بود و هوا میبُردش
همرهِ باد صبا بود و نمی دانستیم
بوسه اش همچو شفا بود و لبانش اما
همِگان نقش دوا بود و نمی دانستیم
فکر ویرانی ما بود و گرفتارِ هوس
موجِ آماجِ بلا بود و نمی دانستیم
دلمان خواب نما بود و دل هرزه ی او
با بدان یار خفا بود و نمی دونستیم
عشق ما دشمن ما بود و پی افکارش
در ره کشتن ما بود و نمی دانستیم