زندگی ابراهیم ادهم در «مسافران»

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- مریم داوری: «احمد مریدی زاده» نمایشنامه نویس، نویسنده و پژوهشگر است. وی چندین نمایشنامه های قرآنی برای گروه کودک و نوجوان نوشته است که از آن جمله می توان به نمایشنامه «سربازان کوچک» برگرفته از سوره فیل و «روزهای کودکی یک پیامبر» که به کودکی حضرت سلیمان پرداخته است،اشاره کرد. وی همچنین انیمیشن های قرآنی همچون به «رنگ دریا» که بر اساس آیه 271 سوره بقره شکل گرفته است را ساخته است.به منظور اطلاع از کارهایی که مریدی زاده در دست دارد گقتگویی با وی ترتیب دادیم که بدین شرح است:

در حال حاضر چه کتاب و نمایشنامه ای در دست انتشار دارید؟

سال قبل سه نمایشنامه نوشتم که در حوزه هنری هرمزگان بررسی های اولیه آن صورت گرفت و پس از آن این سه نمایشنامه برای انتشار به حوزه هنری تهران فرستاده شدند. تاکنون خبری از چاپ و انتشار نشده است و به نظر می رسد مشکلات مالی باعث تاخیر در انتشار شده است.یکی از این نمایشنامه ها که موضوع جالبی دارد، مسافران نام دارد.

موضوع نمایشنامه «مسافران» چیست؟

مسافران به زندگی ابراهیم ادهم که از سلاطین بوده است، می پردازد.

ابراهیم ادهم چه کسی است؟

ابراهیم ادهم سلطانی بوده که به سلطان هفت اقلیم شهرت داشته است. زمانی ایران به هفت اقلیم مشهور بود. ادهم در حکومت خود به حال و روز مردم توجه ای نمی کرده، از اوضاع مملکت بی اطلاع بوده است و وزرای او به دلخواه مملکت را می چرخاندند. وی افرادی را به عنوان والی به شهرهای مختلف می فرستاد. مردم به شدت از ابراهیم ادهم ناراضی بودند. تا اینکه تحولی در زندگی وی رخ می دهد که زندگی وی زیر و رو می شود.

ماجرای تحول زندگی ابراهیم ادهم چیست؟

بعد از مدتی ابراهیم ادهم رویاها و کابوس هایی می بیند، خواب گزارها از تعبیر آن رویاها و کابوس ها عاجز بودند. در چنین شرایطی که ابراهیم وضع روحی و روانی خوبی نداشته، پسرش سوالی از او می پرسد و می گوید خداوند چه می خورد، چه می پوشد و چه می خواند؟ ابراهیم تعجب می کند و می گوید این چه سوال هایی است. پسر می گوید اینها را استادم پرسیده است. ابراهیم ادهم، استاد را احضار می کند و علت را جویا می شود و از او رزومه کاری می خواهد. او نیز می گوید که معلم بوده و در چندین شهر درس می داده است. ابراهیم می گوید که تو در حد و اندازه قصر نیستی که به بچه ما درس بدهی. استاد می گوید «اشکالی ندارد من در کاروانسراهای زیادی خوابیدم، اینجا را ترک می کنم به کاروانسرای دیگری می روم». ابراهیم از اینکه استاد، قصر او را به کاروانسرا تشبیه می کند، برافروخته می شود. استاد می گوید« قبل از تو چه کسی در این قصر بوده است». ابراهیم می گوید پدرم. استاد می گوید قبل از پدرت چه کسی اینجا بوده است. ابراهیم می گوید پدر بزرگم. استاد می گوید «پس اینجا یکی می آید و یکی می رود و همان کاروانسراست». ابراهیم دستور می دهد هفتاد ضربه تازیانه به استاد بزنند. استاد می گوید «این هفتاد ضربه سزای کسی است چون من که مدتی در اینجا بودم اما دلم برای تو می سوزد که عمری در این قصر زندگی کردی و چقدر باید بابت این همه اقامت تازیانه بخوری». ابراهیم متحول می شود و می گوید« این چه سوال هایی بود که از پسرم پرسیدی». استاد می گوید «خداوند غصه بندگان اش را می خورد، عیب دیگران را می پوشاند و بندگان صالح خود را به سوی خود می خواند». ابراهیم قصر را رها می کند و به شهر می رود و می بیند مردم از او ناراضی هستند، ردای سلطنت را در می آورد و می گوید من سلطان نیستم.وی گریه و زاری می کند و حلالیت می طلبد و حتی به عنوان کارگر در نزد کسانی مشغول می شود که او را حلال نکردند.

نمایشنامه «مسافران» در چند پرده نوشته شده است؟

مسافران موضوع جالبی دارد، آن را در سه پرده نوشتم؛ در پرونده اول ابراهیم ادهم کارگری می کند. در پرده دوم رفته رفته مخاطب شک می کند که این فرد کیست و در پرده آخر مخاطب متوجه می شود او سلطان است.

نوشتن نمایشنامه «مسافران» چقدر زمان برد؟

دو ماه نوشتن نمایشنامه مسافران طول کشید. چندین بار آن را بازنویسی کردم زیرا صحنه ها به دلم نمی نشست، بالاخره تصمیم گرفتم از آخر به اول بیایم. ماجرای ابراهیم ادهم را می دانستم. در کتاب تذکره الاولیا هم به او اشاره ای شده است.

مخاطبان «مسافران» چه کسانی هستند؟ و این نمایشنامه چند صفحه است؟

این نمایشنامه حدود 60 صفحه است و مخاطبان آن نوجوانان و بزرگسالان هستند.

پایان پیام/31