تاکید فراوان رهبری بر موضوع جوانگرایی در سال‌های اخیر نشان از آن دارد که اولویت نزدیک کشور نوسازی بدنه مدیریتی و اجرائی است. در واقع این روزها و سال‌ها، بمانند سالهای ابتدایی انقلاب، رقم زننده ی تحولات و سرنوشت چهل سال پیش روست.

سال هاست که عرصه سیاسی کشور پس از ورود تعداد مشخصی از افراد برای سال‌ها بسته شده و همان ها در موقعیت های مدیریتی مختلف جابجا می شوند، و سرنوشت کشور و ملت را برای سالهایی طولانی به دست می گیرند. جابجایی هایی هم که صورت گرفته است بعضا ناشی از تغییر حزب و تغییرات اساسی در رویکرد های این افراد است که ظاهرا قرار است تلقین کننده ی نو شدن فرد باشد اما در واقع خریدن زمان بیشتر است برای ماندن در صندلی قدرت !

در این برهه ی تاریخی که قرار است با نام جوانگرایی، نوسازی و تغییری در بدنه ی مدیریتی رخ دهد و در واقع دوره ی کوتاه ِ بازگشایی دایره ی قدرت برای ورود افراد جدید است، اهمیت و حساسیت چگونگی بهره جویی از شعار جوانگرایی و گزینش افراد مشخص می شود‌؛ زیرا اگر خشت های اول کج گذاشته شود این بنا تا دهه های بعد سامان گرفتنی نخواهد بود. در حالی که بسیاری از جریان ها زیرسایه شعار جوانگرایی به دنبال تحمیل نزدیکان و بستگان کم سن تر خود به سیستم هستند و هر فرد ِ خارج شده از قدرت، که دست خود را در سال های آتی کوتاه از سفره ی انقلاب می بیند با توسل به ادعای جوانگرایی، چهره های جدید را برای ورود به مجلس و دیگر سازمان های مدیریتی پیشکش می کند، چه معیاری وجود دارد برای انتخاب صحیح و شناخت جوان متعهد انقلابی که به گفته رهبری شایسته مدیریت کشور و خدمت به مردم است؟!

اهمیت بیشتر این مساله زمانی مشخص می شود که به یادداشته باشیم بسیاری از افرادی که در این سال‌ها کشور را به مشکلات کنونی دچار کرده اند، زمانی در جوانی و در برهه های سخت انقلاب و جنگ از آزمون ها سربلند بیرون آمده بودند اما در طول سالها در جایگاه قدرت نمره قابل دفاعی نزد مردم نگرفتند. حال چگونه قرار است قابلیت و لیاقت افراد جوان را در دست گرفتن مدیریت کشور بسنجیم؟ اگر جریان هایی غلبه کنند که در ظاهر معتقد به جوانگرایی و در باطن علیه ماهیت جوانگرایی اند و نخ بازیگران جوان هنوز در دستان لرزان پیرمردان و مدیران ناموفق سابق باشد، چه بر سر آینده ایران و ملت خواهد آمد؟

رهبری، جوان ِمتعهد انقلابی را که دارای نشاط، اخلاص، آرمان خواهی و توانمندی است در مقابل نیروهایی که دچار کسالت و تنبلی و فرسودگی شده اند، تعریف می کند و صفت انقلابی را برای کسانی به کار می برد که در چارچوب های رسمی جا نمی‌گیرند و به دنبال راه ها و مسیرهای نو برای رسیدن به اهداف اند، انسان های تحول گرایی که هم هدف را می شناسند و هم متعهد به آرمان ها هستند، اما آمادگی دارند که قالب ها را بشکنند و قالب های نو ایجاد کنند تا جامعه دچار رکود و فرسودگی نگردد و انگیزه ها و شوق ها به ناامیدی بدل نشود. در نتیجه این نیروی جوان نمی تواند تنها در نقش صورتکی برای پنهان کردن چهره‌های فرسوده ی پشت سرش باشد. بلکه باید دارای استقلال، بینش و برنامه ای برخاسته از درون باشد که اگر ساختارها و رفتارهایی مغایر با آرمان های انقلاب و تمدن بزرگ اسلامی بود، برای منافع عده ای مجبور به پذیرش و توجیه نباشد و با تعهد و شور و توانمندی، نوسازی را در سیستم مدیریتی کشور به ظهور رساند.

لازمه تمامی این‌ها نه شعارها و حرفهای کلی و انتزاعی، بلکه داشتن نمود بیرونی و عملی است، جوانانی که پیشکش جریان ها و افراد نیستند، بلکه در سیستمی که پیران بر صندلی قدرت چنگ انداخته اند، با توانمندی شخصی، مسئولیت پذیری و جسارت بتوانند راه را باز کنند، برای مسائل راه حل های کاربردی داشته باشند و در هر موقعیتی توان فکری و مدیریتی خود را به ظهور برسانند و منتظر دعوت به پشت میزها نمانند. جوانانی که منتقدانی خارج از گود و ترسو نباشند که در انتظار سامان گرفتن کارها به دست دیگرانند، بلکه با گام هایی هر چند کوچک، در مسئولیت هایی که به عهده گرفته اند کارساز و راهگشا باشند. جوانانی که ایران را خانه خویش می دانند و غیرتمندانه به دنبال برعهده گرفتن مسئولیت ها برای سامان بخشی کشورند، نه آنکه حریصانه در طمع ثروت و قدرت، عروسک ِ خیمه شب بازی باشند.

گام‌های لرزان پیرمردها و بازیگران جوان سیاست