تربیت اخلاقی در دارالعلم صادقی/ حذر از حسد


تربیت اخلاقی در دارالعلم صادقی/ حذر از حسد

امام صادق (ع) یکی از اصلی‌ترین خطرات در جامعه علم محور آن دوران را حسادت شیعیان (خاص و عام) نسبت به یکدیگر و انحراف از خط سیر اصلی رشد و تعالی، تشخیص داده است.

به گزارش خبرنگار مهر، جواد عبدل زاده کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث در مقاله ای که به مناسبت میلاد امام جعفر صادق(ع) نوشته است، به تربیت از دیدگاه این امام همام پرداخته است:

دوران حیات پربرکت حضرت امام جعفر بن محمد صادق (ع) با خصوصیات ویژه ای نسبت به سایر ائمه معصومین (ع) متمایز گشته که از آن جمله تشکیل مجالس تعلیم علم اهل بیت (ع) و نشر روایات بعد از سالها محدودیت در سطح عمومی جامعه بوده است.

سالهای ۱۱۴ لغایت ۱۴۸ هجری قمری را که نشاندار به امامت شیخ الائمه بوده، بی شک می توان عصر انتشار علم آل محمد(ص) و استحکام بخشی به پایه های مذهب تشیع نامید. سالهایی که علاوه بر تعدد و تکثر روایات، شاهد تعدد روات نیز می باشیم. چهارهزار راوی که کتب تاریخی به عنوان شاگردان حضرت نقل کرده اند که یا فقط راوی بوده و طعم شیرین جلسات درسی حضرت را به قدر کوتاهی چشیده اند و یا روزها و ماهها و سالها شاگردی آن امام هدایت را مفتخر گشته اند، نشانه بارز این تربیت کمی وکیفی می باشد.

تلاش آن امام آنگاه بیشتر جلوه می نماید که اوج اغتشاش در اواخر حکومت اموی و اوج اختناق در اوایل حکومت عباسی را ضمیمه اوضاع زمان نموده و سختی تشکیل حلقه های درس را از زاویه ای دیگر نگریست که آیا از نظر صحابه و شیعیان در بهترین زمان ممکن برای تغییر حکومت و بازپس گیری حق مسلم اهل بیت (ع)، قیام ارجح است یا علم آموزی؟ جهاد واجب است یا علم اندوزی؟

در چنین اوضاع و شرایطی امام طاهر و صابر و فاضل، جعفر بن محمد(ع) رسالت عظیم دوران امامت جعفری را به نحو شایسته ای به انجام رسانده و مذهب حقه تشیع را به اصول علمی و فقهی و کلامی و تفسیری صحیح مجهز و به راویان و عالمان و دانشمندان با تخصص های متنوع مسلح می نماید و به حق، شیعه، مذهب حقه ی جعفری لقب می گیرد.

در یک زمان و امکان محدود و در حالی که تنوع مباحث علمی اسلام در شاخه های اصول و فروع و اخلاق خود اولویت بندی را مشکل می نماید، روایات وارده از امام صادق(ع) نشان از توجه خاص ایشان به تمامی شاخه و زیرشاخه ها و تجهیز کامل و همه جانبه شاگردان دارد. طبعا در مباحث و روایات، هرکدام از ائمه خصوصیات و مشکلات و موانع هر زمان را مدنظر قرارگرفته و زبان زمان هر قوم، مورد عنایت هادیان بوده است. در باب امام ششم شیعیان نیز این مطلب صادق بوده و امام(ع) در عین تلاش برای تحکیم پایه های اعتقادی (با عنایت به روایات متعدد حضرت در باب مباحث توحید، عدل، معاد، نبوت و امامت) و آموزش مسائل فقهی (روایات احکامی متعدد صادره از امام ششم)، مباحث اخلاقی نیز جایگاه خاصی در روایات حضرت دارد. مباحث اخلاقی وارده از حضرت بی شک ضمن انجام وظیفه هدایتگری و نشر علم، سعی در رفع مشکلات اخلاقی جامعه زمان خویش نیز داشته و تلاش در جهت تشکیل جامعه الگو از اهداف آن حضرت بوده است.

دقت در این مورد لازم است که در دوران هیچ کدام از ائمه به این تنوع و تکثر و تعدد، شاگرد و مرید آن هم از نوع شاگردان عالم، یافت نشده و هدایت چنین جمعی و تشکیل جامعه الگو، خود دارای مرارت های گوناگون بوده است. شاید بسیار محدود و قلیل باشد در تاریخ که امامان معصوم به شیعیان خویش مرام نامه ای بدهند که هر شب بعد از نماز ملزم به خواندن آن باشند و این کار در زمان امام صادق (ع) آنگونه که شیخ ثقه الاسلام کلینی(ره) در روضه کافی نقل می کند رخ داده و متن مرام‌نامه که در سجاده نماز اصحاب امام بود، چیزی نبوده جز باید ها و نباید های زندگی روزمره اجتماعی که تعهد صحابی امام در مطالعه روزانه آن و یادآوری و متذکر شدن به آن و صدالبته تلاش در جهت عملیاتی نمودنش، در طول تاریخ تشیع بی نظیر است.

از جمله خصوصیات اخلاقی بارزی که امام صادق(ع) در تشکیل جامعه الگو در زمان امامت جعفری بر آن تاکید داشته و تعدد روایات صادره نیز، نشان از عمیق بودن مشکل در سطح این جامعه الگو دارد، لزوم دوری صحابه و یاران و شاگردان از حسد است.

در دوران حیات امام صادق(ع) آن گونه که در تاریخ و کتب حدیثی قید شده است. ایشان علاوه بر تربیت شاگردان در سطح عمومی، اقدام به آموزش افراد صاحب استعداد به صورت تخصصی در مباحث مختلف اعتقادی و کلامی نموده و همین شاگردان در جایگاه های متفاوت و مورد نیاز در مباحثات و مناظرات شرکت می نمودند. میاحثه ها و مناظره هایی که گاهی در خدمت خود شیخ الائمه و در اوج هیبت و شکوه حضور علمی حضرتش، شاگردان به دستور آن بزرگوار وارد گود بحث و نظر می شدند و تایید حضرت برآنها در پایان مباحثات نشانی از افتخار بر سینه بود از باب صحیح بودن علم و بحثشان. تشکیل کلاسها و حلقه های تعلیم علم اهل بیت(ع) و بوجود آمدن عالمان و راویان علم جعفری، تعدد روات و شاگردان مکتب امام صادق(ع)، تربیت مباحثین متخصص برای بحث و مناظره، همه و همه نشانه های مثبت جامعه الگوی دوران صادقی بوده که طبعا می توانست با خطراتی ناشی از جهل یا خواسته های نفس و یا غلبه شیطان مورد آسیب واقع گردد. آسیبی به نه تنها ظاهر، بلکه محتوای غنی دروس حضرت را نیز مورد خدشه قرارمی داد.

دقت در احادیث آن امام در باب نهی از حسد و کثرت احادیث در این موضوع، نشانگر آن است که امام صادق (ع) یکی از اصلی‌ترین خطرات در جامعه علم محور آن دوران را حسادت شیعیان (خاص و عام) نسبت به یکدیگر و انحراف از خط سیر اصلی رشد و تعالی، تشخیص داده و در راه از بین بردن آن با بیانهای گوناگون تلاش نموده اند.

بدیهی است علم صحیح طبق تعریف اسلام بایستی توام با تواضع بوده و خضوع به بارآورد. لیکن نفس اماره و شیطان قسم خورده به منحرف نمودن بندگان الهی، غرور را به علم پیوند زده و آن را از هدف اصلی خود که همان هدایت گری است، بازمی دارند. که علم بی تواضع عمل خالص نیز به همراه نخواهد داشت و رشدی در میان نخواهد بود. آنچه در کنارغرور علمی جلوه گر می‌شود تفاخر به مقدار علم و تعریف جایگاههای دنیوی برای صاحبان علم و درجه بندی های ظاهری می باشد. تفاخرها در انسان های خودبین خدافراموش، نیاز به دیده شدن و بالاتر و برتر از دیگران بودن را متجلی نموده و تخم حسد را در دل می کارد. فعل قبیحی که از دل به عمل به اشکال مختلف متبلور شده و اعضاء را در خدمت پایین کشیدن رقبا و بالاتر رفتن خود به هر مکر و حیله و ترفندی فرامی خواند.

امام صادق (ع) در مرامنامه ای که برای اصحاب خویش تدوین نموده بودند ایشان را از حسد به یکدیگر برحذر داشته و آن را ریشه کفر خوانده اند. «ایاکم ان یحسد بعضکم بعضا فان الکفر اصله الحسد» بیان شد که این رساله برای اصحاب و شاگردان خاص حضرت بوده و چنین انذاری نشان از امکان وقوع مشکل و بیماری در قلوب شاگردان صاحب علمی دارد، که هر لحظه شیطان در کمین ایشان است. قباحت این بیماری در دل از دو جنبه، انسان را دچار مشکل می نماید. نخست جنبه ارتباطی با خدای بی همتا و دوم جنبه شخصی آن می باشد.

حضرت در روایات متعدد آثار حسد بر رابطه انسان با خدا را بیان می فرمایند. «حسد ایمان را می خورد همان گونه که آتش، هیزم را»- «حسادت نشانه عدم تقوا» - «حسد نشانه نفاق» - «حسد پایه کفر». همه این بیانات انذاری است به مومنان که به زحمت معرفت و عمل، به رتبه ایمان رسیده اند. انذار از باب مراقبت برای عدم نفوذ این بیماری مهلک در قلب و جان آنها.

حسادت به غیر، ایمان انسان را از بین برده و او را در زمره منافقین و رتبه کافرین قرارمی دهد. حسادتی که از بی تقوایی و غفلت عارض گردیده و به فرمایش نبی خاتم (ص)، بیماری امم گذشته است. صادق آل محمد(ع) حسد را آفت دین می داند و جالب آنکه این آفت را قرین با عجب، فخر و مباهات برمی‌شمارند. آفتی که آرام آرام در ریشه های دین داری مسلمین رخنه و آنها را می‌پوساند. بسیارسخت است انسان متوجه آفت بی نشانه ای چون عجب و حسد گردد. فخر و مباهات شاید تبلور لسانی داشته و یا در چهره ظاهر فرد نمود داشته باشد، اما عجب و تکبر و حسد آفت پنهانی است که ریشه را از بین برده و مومن را از رتبه ایمانی به رتبه انکاری و کفر می کشاند.

امام صادق(ع) همچنین از عوارض این فعل قبیح بر خود حاسد و جنبه شخصی آن نیز سخن می فرمایند: عدم وجود آسایش و آرامش در زندگی دنیوی مهمترین ثمره حسد برای حسود می باشد. حضرت می فرمایند که «حسود نباید انتظار آرامش قلب داشته باشد و یا به آن اطمینان نماید.» آرامش و سکینه قلب از نعمت های بزرگ الهی است که در سایه ایمان و عمل صالح بندگان، متنعم به این نعمت می گردند. حسادت غیر از تلاطم دل و اغتشاش آن چیزی در پی نخواهد داشت. بیماری که سکینه دل ناشی از نور ایمان را از بین برده و آن را به خاموشی می کشاند. خوشحالی دیگران و رشد آنها برایش جز غم و اندوه چیزی به بار نمی آورد و به فرموده امام المتقین، علی(ع) حسود را اندوه همیشه مصاحب است.

اگر کلام گهربار امیرالمؤمنین(ع) را که خصلت حسادت در فقها را عامل عذابشان معرفی نموده اند، در این بحث داخل نماییم و اینکه به فرمایش امام صادق(ع)، پیامبر(ص) هر روزاز خصلت هایی به خدا پناه می بردند که در کنار شک و شرک و تعصب، حسد نیز جزو آن خصلت ها بوده است، این مطلب بیشتر برایمان روشن می گردد که مومنین و مقربین و عالمین در خطر این بیماری هستند همانطور که شیطان مقرب درگاه الهی به حسادت و تکبر، خویشتن را مطرود باری تعالی نمود.

علم اندوزی به شرط عمل، عبادتی است در پیشگاه خدای عزوجل و طبعا بندگی بیشتر، ریزش نعمت های بیشتر را در پی دارد. هیچ محدودیتی در نعم الهی نبوده و با افزایش متنعمین، هیچ کم و کاستی در نعم الهی ایجاد نخواهدشد. پیشرفت های بشر به زحمت و تلاش و لطف الهی میسر شده و نتایج آن تبلور می یابد. رویت این پیشرفت ها در نظر مومن و غبطه به احوال هم ایمانی خود، باعث و عاملی می گردد برای حرکت و طی مسیر موفقیت و در نظر منافق حسادت را باعث شده و کینه و عقب ماندگی را بوجود می آورد. کدامیک بهتر است: انگیزه برای تلاش بیشتر خود و یا اندوه از پیشرفت دیگران؟ دعا برای درخواست فضیلت‌های افزون‌تر از خدا یا کینه ورزی به متنعمین درگاه الهی؟

درروایتی از شیخ الائمه و رئیس مذهب ایشان چنین فرمودند که: «حاسد قبل از اینکه به محسود زیان برساند به خود ضرر می رساند، مانند شیطان که با حسادت خود به خویشتن زیان رسانید و خود را مستوجب لعن و نفرین کرده و آدم را به مقام هدایت رسانید و موجب بلندی مقام و برگزیدگی او شد. اکنون اگر محسود باشی بهتر است از اینکه حاسد باشی، زیرا میزان حاسد همیشه سبک می شود و میزان محسود سنگین می گردد. ریشه حسد از کوری قلب آغاز می‌گردد و از انکار فضل الهی شروع می شود. کوری دل و انکار فضل خدا دو بال کفر هستند.»

این فرمایش ها ضمن آنکه برای عموم مومنین بیان شده است، شاگردان علم اهل بیت(ع) را نیز به صورت خاص مورد نظر قرارداده است. رشد علمی هر جامعه ای می تواند باعث رشد و تعالی جامعه گردد به شرط آنکه در مسیر خداپسند و خالص مانی برای خدا باشد. حسد انکار فضل الهی قلمداد می شود چرا که آنکه حسادت می نماید خدا را از اعطای مثل آن به خود عاجز دانسته و یا با خدا فراموشی، دچارخودبینی شده و گام در انکار فضل الهی می‌گذارد و چگونه با حسادت می توان به همیاری و همفکری مسلمین نسبت به همدیگر امیدوار بود. حسد با غبطه فرق دارد. در حسد دل تیره و تار شده و تلاش برای پایین کشیدن و زوال محسود است و بی ارزش وکم ارزش نشان دادن او. ولی در غبطه تلاش در تمجید فرد مقابل است و شکر همراه با درخواست از خدا برای اعطای آن نعمت به شخص.

صاحب علم بودن در جامعه، فضیلتی است درخور ستایش و مورد توجه. اما هر بیماری و آفت پیدا و پنهانی می تواند این جامعه را دچار مشکل و بحران نماید. فخر و مباهات و عجب هرچقدر برای این جامعه علمی بد باشد، در مقابل حسد نیز آفتی است ریشه سوز. بی شک جامعه علمی سالم و مطلوب هیچ نیازی به حسد ندارد و عالم حاسد از ایمان به خدا دور و دورتر و غیر را در تلاش ناشی از حسد خود، شریک نموده است. تلاشی که برای از پای کشیدن محسود باشد یا برای رسیدن به مقام محسود، هردو شیطانی را با خود شریک دارد. چه بسیار حسادت‌ها که باعث بدنام شدن ناحق عالمان و آواره یا در حبس شدن آنها شده است. چه بسیار حسادت ها در داخل جامعه علمی که باعث نقدهای ناحق و ایجاد نظریه های نادرست شده است. چه کتابهایی که از حسادت به مقام نویسنده در آتش سوخته است. روح عالم همیشه بایستی حق پذیر و حق گراباشد. مقامات علمی هم مرتبه گان و اساتید و شاگردان می تواند عامل غبطه گردد و تلاش خدایی و درخواست از خدا برای کسب فضیلت، اما حسد نباید و هرگز.

کلام آخر روایتی از امام صادق (ع) باشد که فرمودند: «به خاطر حسد فرزند آدم در حسرت ابدی فرو رفت و در هلاکتی گرفتارشد که از آن رهایی پیدا نخواهد کرد و توبه و بازگشتی برای حسود نیست. زیراوی اصرار برحسادت دارد و به آن معتقد و سرشتش به آن آمیخته شده است.»

جامعه علمی مسلمین برای رشد و تعالی، عالمان حق گرای غیرحسودی می خواهد که به جای تکیه بر نام خود و تفاخر بر مرتبت خویش و صرف وقت در آرزوی زوال برای افراد برتر از خود، به فکر عمل به علم و افزوده شدن معرفت خویشتن و راهگشایی عوام جامعه و هم افزایی با خواص علمی باشند. اعوذ بالله من شر حاسد اذا حسد.


به گزارش خبرنگار مهر، جواد عبدل زاده کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث در مقاله ای که به مناسبت میلاد امام جعفر صادق(ع) نوشته است، به تربیت از دیدگاه این امام همام پرداخته است:

دوران حیات پربرکت حضرت امام جعفر بن محمد صادق (ع) با خصوصیات ویژه ای نسبت به سایر ائمه معصومین (ع) متمایز گشته که از آن جمله تشکیل مجالس تعلیم علم اهل بیت (ع) و نشر روایات بعد از سالها محدودیت در سطح عمومی جامعه بوده است.

سالهای ۱۱۴ لغایت ۱۴۸ هجری قمری را که نشاندار به امامت شیخ الائمه بوده، بی شک می توان عصر انتشار علم آل محمد(ص) و استحکام بخشی به پایه های مذهب تشیع نامید. سالهایی که علاوه بر تعدد و تکثر روایات، شاهد تعدد روات نیز می باشیم. چهارهزار راوی که کتب تاریخی به عنوان شاگردان حضرت نقل کرده اند که یا فقط راوی بوده و طعم شیرین جلسات درسی حضرت را به قدر کوتاهی چشیده اند و یا روزها و ماهها و سالها شاگردی آن امام هدایت را مفتخر گشته اند، نشانه بارز این تربیت کمی وکیفی می باشد.

تلاش آن امام آنگاه بیشتر جلوه می نماید که اوج اغتشاش در اواخر حکومت اموی و اوج اختناق در اوایل حکومت عباسی را ضمیمه اوضاع زمان نموده و سختی تشکیل حلقه های درس را از زاویه ای دیگر نگریست که آیا از نظر صحابه و شیعیان در بهترین زمان ممکن برای تغییر حکومت و بازپس گیری حق مسلم اهل بیت (ع)، قیام ارجح است یا علم آموزی؟ جهاد واجب است یا علم اندوزی؟

در چنین اوضاع و شرایطی امام طاهر و صابر و فاضل، جعفر بن محمد(ع) رسالت عظیم دوران امامت جعفری را به نحو شایسته ای به انجام رسانده و مذهب حقه تشیع را به اصول علمی و فقهی و کلامی و تفسیری صحیح مجهز و به راویان و عالمان و دانشمندان با تخصص های متنوع مسلح می نماید و به حق، شیعه، مذهب حقه ی جعفری لقب می گیرد.

در یک زمان و امکان محدود و در حالی که تنوع مباحث علمی اسلام در شاخه های اصول و فروع و اخلاق خود اولویت بندی را مشکل می نماید، روایات وارده از امام صادق(ع) نشان از توجه خاص ایشان به تمامی شاخه و زیرشاخه ها و تجهیز کامل و همه جانبه شاگردان دارد. طبعا در مباحث و روایات، هرکدام از ائمه خصوصیات و مشکلات و موانع هر زمان را مدنظر قرارگرفته و زبان زمان هر قوم، مورد عنایت هادیان بوده است. در باب امام ششم شیعیان نیز این مطلب صادق بوده و امام(ع) در عین تلاش برای تحکیم پایه های اعتقادی (با عنایت به روایات متعدد حضرت در باب مباحث توحید، عدل، معاد، نبوت و امامت) و آموزش مسائل فقهی (روایات احکامی متعدد صادره از امام ششم)، مباحث اخلاقی نیز جایگاه خاصی در روایات حضرت دارد. مباحث اخلاقی وارده از حضرت بی شک ضمن انجام وظیفه هدایتگری و نشر علم، سعی در رفع مشکلات اخلاقی جامعه زمان خویش نیز داشته و تلاش در جهت تشکیل جامعه الگو از اهداف آن حضرت بوده است.

دقت در این مورد لازم است که در دوران هیچ کدام از ائمه به این تنوع و تکثر و تعدد، شاگرد و مرید آن هم از نوع شاگردان عالم، یافت نشده و هدایت چنین جمعی و تشکیل جامعه الگو، خود دارای مرارت های گوناگون بوده است. شاید بسیار محدود و قلیل باشد در تاریخ که امامان معصوم به شیعیان خویش مرام نامه ای بدهند که هر شب بعد از نماز ملزم به خواندن آن باشند و این کار در زمان امام صادق (ع) آنگونه که شیخ ثقه الاسلام کلینی(ره) در روضه کافی نقل می کند رخ داده و متن مرام‌نامه که در سجاده نماز اصحاب امام بود، چیزی نبوده جز باید ها و نباید های زندگی روزمره اجتماعی که تعهد صحابی امام در مطالعه روزانه آن و یادآوری و متذکر شدن به آن و صدالبته تلاش در جهت عملیاتی نمودنش، در طول تاریخ تشیع بی نظیر است.

از جمله خصوصیات اخلاقی بارزی که امام صادق(ع) در تشکیل جامعه الگو در زمان امامت جعفری بر آن تاکید داشته و تعدد روایات صادره نیز، نشان از عمیق بودن مشکل در سطح این جامعه الگو دارد، لزوم دوری صحابه و یاران و شاگردان از حسد است.

در دوران حیات امام صادق(ع) آن گونه که در تاریخ و کتب حدیثی قید شده است. ایشان علاوه بر تربیت شاگردان در سطح عمومی، اقدام به آموزش افراد صاحب استعداد به صورت تخصصی در مباحث مختلف اعتقادی و کلامی نموده و همین شاگردان در جایگاه های متفاوت و مورد نیاز در مباحثات و مناظرات شرکت می نمودند. میاحثه ها و مناظره هایی که گاهی در خدمت خود شیخ الائمه و در اوج هیبت و شکوه حضور علمی حضرتش، شاگردان به دستور آن بزرگوار وارد گود بحث و نظر می شدند و تایید حضرت برآنها در پایان مباحثات نشانی از افتخار بر سینه بود از باب صحیح بودن علم و بحثشان. تشکیل کلاسها و حلقه های تعلیم علم اهل بیت(ع) و بوجود آمدن عالمان و راویان علم جعفری، تعدد روات و شاگردان مکتب امام صادق(ع)، تربیت مباحثین متخصص برای بحث و مناظره، همه و همه نشانه های مثبت جامعه الگوی دوران صادقی بوده که طبعا می توانست با خطراتی ناشی از جهل یا خواسته های نفس و یا غلبه شیطان مورد آسیب واقع گردد. آسیبی به نه تنها ظاهر، بلکه محتوای غنی دروس حضرت را نیز مورد خدشه قرارمی داد.

دقت در احادیث آن امام در باب نهی از حسد و کثرت احادیث در این موضوع، نشانگر آن است که امام صادق (ع) یکی از اصلی‌ترین خطرات در جامعه علم محور آن دوران را حسادت شیعیان (خاص و عام) نسبت به یکدیگر و انحراف از خط سیر اصلی رشد و تعالی، تشخیص داده و در راه از بین بردن آن با بیانهای گوناگون تلاش نموده اند.

بدیهی است علم صحیح طبق تعریف اسلام بایستی توام با تواضع بوده و خضوع به بارآورد. لیکن نفس اماره و شیطان قسم خورده به منحرف نمودن بندگان الهی، غرور را به علم پیوند زده و آن را از هدف اصلی خود که همان هدایت گری است، بازمی دارند. که علم بی تواضع عمل خالص نیز به همراه نخواهد داشت و رشدی در میان نخواهد بود. آنچه در کنارغرور علمی جلوه گر می‌شود تفاخر به مقدار علم و تعریف جایگاههای دنیوی برای صاحبان علم و درجه بندی های ظاهری می باشد. تفاخرها در انسان های خودبین خدافراموش، نیاز به دیده شدن و بالاتر و برتر از دیگران بودن را متجلی نموده و تخم حسد را در دل می کارد. فعل قبیحی که از دل به عمل به اشکال مختلف متبلور شده و اعضاء را در خدمت پایین کشیدن رقبا و بالاتر رفتن خود به هر مکر و حیله و ترفندی فرامی خواند.

امام صادق (ع) در مرامنامه ای که برای اصحاب خویش تدوین نموده بودند ایشان را از حسد به یکدیگر برحذر داشته و آن را ریشه کفر خوانده اند. «ایاکم ان یحسد بعضکم بعضا فان الکفر اصله الحسد» بیان شد که این رساله برای اصحاب و شاگردان خاص حضرت بوده و چنین انذاری نشان از امکان وقوع مشکل و بیماری در قلوب شاگردان صاحب علمی دارد، که هر لحظه شیطان در کمین ایشان است. قباحت این بیماری در دل از دو جنبه، انسان را دچار مشکل می نماید. نخست جنبه ارتباطی با خدای بی همتا و دوم جنبه شخصی آن می باشد.

حضرت در روایات متعدد آثار حسد بر رابطه انسان با خدا را بیان می فرمایند. «حسد ایمان را می خورد همان گونه که آتش، هیزم را»- «حسادت نشانه عدم تقوا» - «حسد نشانه نفاق» - «حسد پایه کفر». همه این بیانات انذاری است به مومنان که به زحمت معرفت و عمل، به رتبه ایمان رسیده اند. انذار از باب مراقبت برای عدم نفوذ این بیماری مهلک در قلب و جان آنها.

حسادت به غیر، ایمان انسان را از بین برده و او را در زمره منافقین و رتبه کافرین قرارمی دهد. حسادتی که از بی تقوایی و غفلت عارض گردیده و به فرمایش نبی خاتم (ص)، بیماری امم گذشته است. صادق آل محمد(ع) حسد را آفت دین می داند و جالب آنکه این آفت را قرین با عجب، فخر و مباهات برمی‌شمارند. آفتی که آرام آرام در ریشه های دین داری مسلمین رخنه و آنها را می‌پوساند. بسیارسخت است انسان متوجه آفت بی نشانه ای چون عجب و حسد گردد. فخر و مباهات شاید تبلور لسانی داشته و یا در چهره ظاهر فرد نمود داشته باشد، اما عجب و تکبر و حسد آفت پنهانی است که ریشه را از بین برده و مومن را از رتبه ایمانی به رتبه انکاری و کفر می کشاند.

امام صادق(ع) همچنین از عوارض این فعل قبیح بر خود حاسد و جنبه شخصی آن نیز سخن می فرمایند: عدم وجود آسایش و آرامش در زندگی دنیوی مهمترین ثمره حسد برای حسود می باشد. حضرت می فرمایند که «حسود نباید انتظار آرامش قلب داشته باشد و یا به آن اطمینان نماید.» آرامش و سکینه قلب از نعمت های بزرگ الهی است که در سایه ایمان و عمل صالح بندگان، متنعم به این نعمت می گردند. حسادت غیر از تلاطم دل و اغتشاش آن چیزی در پی نخواهد داشت. بیماری که سکینه دل ناشی از نور ایمان را از بین برده و آن را به خاموشی می کشاند. خوشحالی دیگران و رشد آنها برایش جز غم و اندوه چیزی به بار نمی آورد و به فرموده امام المتقین، علی(ع) حسود را اندوه همیشه مصاحب است.

اگر کلام گهربار امیرالمؤمنین(ع) را که خصلت حسادت در فقها را عامل عذابشان معرفی نموده اند، در این بحث داخل نماییم و اینکه به فرمایش امام صادق(ع)، پیامبر(ص) هر روزاز خصلت هایی به خدا پناه می بردند که در کنار شک و شرک و تعصب، حسد نیز جزو آن خصلت ها بوده است، این مطلب بیشتر برایمان روشن می گردد که مومنین و مقربین و عالمین در خطر این بیماری هستند همانطور که شیطان مقرب درگاه الهی به حسادت و تکبر، خویشتن را مطرود باری تعالی نمود.

علم اندوزی به شرط عمل، عبادتی است در پیشگاه خدای عزوجل و طبعا بندگی بیشتر، ریزش نعمت های بیشتر را در پی دارد. هیچ محدودیتی در نعم الهی نبوده و با افزایش متنعمین، هیچ کم و کاستی در نعم الهی ایجاد نخواهدشد. پیشرفت های بشر به زحمت و تلاش و لطف الهی میسر شده و نتایج آن تبلور می یابد. رویت این پیشرفت ها در نظر مومن و غبطه به احوال هم ایمانی خود، باعث و عاملی می گردد برای حرکت و طی مسیر موفقیت و در نظر منافق حسادت را باعث شده و کینه و عقب ماندگی را بوجود می آورد. کدامیک بهتر است: انگیزه برای تلاش بیشتر خود و یا اندوه از پیشرفت دیگران؟ دعا برای درخواست فضیلت‌های افزون‌تر از خدا یا کینه ورزی به متنعمین درگاه الهی؟

درروایتی از شیخ الائمه و رئیس مذهب ایشان چنین فرمودند که: «حاسد قبل از اینکه به محسود زیان برساند به خود ضرر می رساند، مانند شیطان که با حسادت خود به خویشتن زیان رسانید و خود را مستوجب لعن و نفرین کرده و آدم را به مقام هدایت رسانید و موجب بلندی مقام و برگزیدگی او شد. اکنون اگر محسود باشی بهتر است از اینکه حاسد باشی، زیرا میزان حاسد همیشه سبک می شود و میزان محسود سنگین می گردد. ریشه حسد از کوری قلب آغاز می‌گردد و از انکار فضل الهی شروع می شود. کوری دل و انکار فضل خدا دو بال کفر هستند.»

این فرمایش ها ضمن آنکه برای عموم مومنین بیان شده است، شاگردان علم اهل بیت(ع) را نیز به صورت خاص مورد نظر قرارداده است. رشد علمی هر جامعه ای می تواند باعث رشد و تعالی جامعه گردد به شرط آنکه در مسیر خداپسند و خالص مانی برای خدا باشد. حسد انکار فضل الهی قلمداد می شود چرا که آنکه حسادت می نماید خدا را از اعطای مثل آن به خود عاجز دانسته و یا با خدا فراموشی، دچارخودبینی شده و گام در انکار فضل الهی می‌گذارد و چگونه با حسادت می توان به همیاری و همفکری مسلمین نسبت به همدیگر امیدوار بود. حسد با غبطه فرق دارد. در حسد دل تیره و تار شده و تلاش برای پایین کشیدن و زوال محسود است و بی ارزش وکم ارزش نشان دادن او. ولی در غبطه تلاش در تمجید فرد مقابل است و شکر همراه با درخواست از خدا برای اعطای آن نعمت به شخص.

صاحب علم بودن در جامعه، فضیلتی است درخور ستایش و مورد توجه. اما هر بیماری و آفت پیدا و پنهانی می تواند این جامعه را دچار مشکل و بحران نماید. فخر و مباهات و عجب هرچقدر برای این جامعه علمی بد باشد، در مقابل حسد نیز آفتی است ریشه سوز. بی شک جامعه علمی سالم و مطلوب هیچ نیازی به حسد ندارد و عالم حاسد از ایمان به خدا دور و دورتر و غیر را در تلاش ناشی از حسد خود، شریک نموده است. تلاشی که برای از پای کشیدن محسود باشد یا برای رسیدن به مقام محسود، هردو شیطانی را با خود شریک دارد. چه بسیار حسادت‌ها که باعث بدنام شدن ناحق عالمان و آواره یا در حبس شدن آنها شده است. چه بسیار حسادت ها در داخل جامعه علمی که باعث نقدهای ناحق و ایجاد نظریه های نادرست شده است. چه کتابهایی که از حسادت به مقام نویسنده در آتش سوخته است. روح عالم همیشه بایستی حق پذیر و حق گراباشد. مقامات علمی هم مرتبه گان و اساتید و شاگردان می تواند عامل غبطه گردد و تلاش خدایی و درخواست از خدا برای کسب فضیلت، اما حسد نباید و هرگز.

کلام آخر روایتی از امام صادق (ع) باشد که فرمودند: «به خاطر حسد فرزند آدم در حسرت ابدی فرو رفت و در هلاکتی گرفتارشد که از آن رهایی پیدا نخواهد کرد و توبه و بازگشتی برای حسود نیست. زیراوی اصرار برحسادت دارد و به آن معتقد و سرشتش به آن آمیخته شده است.»

جامعه علمی مسلمین برای رشد و تعالی، عالمان حق گرای غیرحسودی می خواهد که به جای تکیه بر نام خود و تفاخر بر مرتبت خویش و صرف وقت در آرزوی زوال برای افراد برتر از خود، به فکر عمل به علم و افزوده شدن معرفت خویشتن و راهگشایی عوام جامعه و هم افزایی با خواص علمی باشند. اعوذ بالله من شر حاسد اذا حسد.

کد خبر 4772209

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نام بیماری سخت ترانه علیدوستی اعلام شد | اعلام آخرین وضعیت روند درمان بازیگر سرشناس