کلان نظریه علامه طباطبایی در علوم انسانی، ادراکات اعتباری اوست


کلان نظریه علامه طباطبایی در علوم انسانی، ادراکات اعتباری اوست

علامه طباطبایی با آغاز کردن فلسفه خود با انسان قلمرو آفرینشگری خرد انسان را بسط داد و مبتنی بر این نگاه امکان شکل گیری علوم اجتماعی را با برساخت مفهوم اعتباریات مطرح کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از سیدجواد میری در مورد علامه طباطبایی است که در ادامه می خوانید؛

سید محمد حسین طباطبایی متولد تبریز در ۱۲۸۱ بود و در سال ۱۳۶۰ یعنی ۳ سال بعد از انقلاب ۱۳۵۷ دارفانی را وداع گفت. البته بحث های بیشماری در باب این وجود دارد که نوع نگاه این علامه آذربایجانی و فیسلوف ایرانی که در جهان پرآوازه است چه نسبتی با مفهوم انقلاب دارد و اساسا اصول فلسفه و روش رئالیسم او در نسبت با انقلاب که با ظهور سوژه قابل تبیین است چگونه قابل تاویل است. علامه طباطبایی چندان در دوران جمهوری اسلامی نزیست و نمی توان نسبت او با جهانبینی انقلابی را مبتنی بر آثار او تحلیل کرد ولی شاید بتوان نوع نگاه علامه طباطبایی و مشرب فلسفی او را ملاک قرار داد و بر آن اساس دست به تفسیری جامع در این باب زد.

اما در این نوشتار من به دنبال نسبت علامه طباطبایی و علوم انسانی هستم. بسیاری از اندیشمندان معاصر ایران همچون محمد توکل، قاسم پورحسن، محمد علی مرادی، صدیق اورعی، حمید پارسانیا، سید محمد امین قانعی راد و ابوالفضل مرشدی در باب اهمیت دیدگاه علامه طباطبایی در بستر علوم اجتماعی بسیار نوشته اند و سخن گفته اند. به عنوان مثال، دکتر اورعی و دکتر ابوالفضل مرشدی تز دکتری خویش را درباره علامه طباطبایی نگاشته اند و اورعی از نظریه استخدام علامه طباطبایی در ساختار جامعه شناسی سخن گفته است و مرشدی دست به مقایسه ای بین کانت و علامه طباطبایی و مفهوم از-جا-کندگی معرفتی زده است. اما همانطور که قاسم پورحسن در مطالعات خویش در باب علامه طباطبایی اشاره کرده است ابعاد فلسفی کلان نظریه طباطبایی به درستی و به صورت جامع در بستر علوم انسانی ایران و در سطح آکادمیک تبیین نشده است.

به سخن دیگر، نگاه علامه طباطبایی در وضعیت آندِر تئورایز می باشد. این مفهوم به چه معناست؟‌ در فلسفه علم این مفهوم وقتی در باب نظریه ای به کار برده می شود به این معناست که ابعاد و ساحات مختلف نظریه مورد پردازش و مفهوم سازی قرار نگرفته باشد و نظریه در حالتی تکینه و نحیف قرار گرفته باشد.

به عبارت دیگر، کلان نظریه علامه طباطبایی در حوزه علوم انسانی دیدگاه او در باب ادراکات اعتباری است. اجازه دهید این مفهوم را با ارجاع به آثار علامه طباطبایی به صورت موجز شرح دهم. ادراکات اعتباری مفروضاتی است که ذهن انسان برای رفع نیازهای رندگی آنها را ساخته و پرداخته است و این مفروضات جنبه وضعی و قراردادی و اعتباری دارد. به تعبیر فلسفی، این نوع از ادراکات با واقع و نفس الامر سروکاری ندارد.

به عبارت دیگر، ادراکات اعتباری تابع احتیاجات زیستی و مولفه های ویژه محیط است و با دگرگونی آنها تغییر می کند. علوم اعتباری، علومی است که رابطه میان انسان و حرکات فعلی او می باشد و انسان با اِعمال قوای فعال خود این علوم را تهیه می کند. این سخن بدین معناست که این علوم و ادراکات، مطابق خارج از توهم ما ندارند.

البته مفهوم اعتبارات در دو ساحت قبل الاجتماع و بعد الاجتماع در رویکرد علامه طباطبایی مفهومینه شده است و این تمایز بدین معناست که مستوای هر جامعه ایی نسبت وثیقی با دامنه اعتباریات آن جامعه دارد.

به تعبیر دیگر، علامه طباطبایی با آغاز کردن فلسفه خود با انسان و بویژه با طرح مفهوم اعتباریات قلمرو آفرینشگری خرد انسان را بسط داد و مبتنی بر این نگاه امکان شکل گیری علوم اجتماعی را با برساخت مفهوم اعتباریات مطرح کرد.

اما نکته ایی که در اینجا قابل تامل است نوع نگاه علامه طباطبایی به نسبت اعتباریات با قوای انسانی است. به سخن دیگر، او می گوید ادراکات اعتباری خارج از توهم ما مطابقی ندارد و در اینجا مفهوم توهم -یعنی بخشی از قوه وهم انسانی- قابل تامل است. زیرا سی رایت میلز در باب علوم اجتماعی از مفهوم تخیل استفاده می کند -که بخشی از قوه خیال انسان است- و این مستقر کردن ادراکات اعتباری در ذیل وهم -و نه خیال به نظرم میدان بسط علوم اجتماعی در روایت علامه طباطبایی را مناقشه برانگیز کند.

البته این بحثی است که نیاز به واکاوی جدی و غور در آثار علامه طباطبایی دارد. اما برای خوانش اصول فلسفه و روش رئالیسم ما نباید آنرا ذیل روایت شهید مطهری تقریر کنیم. زیرا بین نگاه علامه طباطبایی و خوانش مطهری تفاوت عمده ایی وجود دارد و به یک اعتبار می توان گفت شهید مطهری برد اعتباریات علامه طباطبایی را تا حدود زیادی کوتاه کرده است.


به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از سیدجواد میری در مورد علامه طباطبایی است که در ادامه می خوانید؛

سید محمد حسین طباطبایی متولد تبریز در ۱۲۸۱ بود و در سال ۱۳۶۰ یعنی ۳ سال بعد از انقلاب ۱۳۵۷ دارفانی را وداع گفت. البته بحث های بیشماری در باب این وجود دارد که نوع نگاه این علامه آذربایجانی و فیسلوف ایرانی که در جهان پرآوازه است چه نسبتی با مفهوم انقلاب دارد و اساسا اصول فلسفه و روش رئالیسم او در نسبت با انقلاب که با ظهور سوژه قابل تبیین است چگونه قابل تاویل است. علامه طباطبایی چندان در دوران جمهوری اسلامی نزیست و نمی توان نسبت او با جهانبینی انقلابی را مبتنی بر آثار او تحلیل کرد ولی شاید بتوان نوع نگاه علامه طباطبایی و مشرب فلسفی او را ملاک قرار داد و بر آن اساس دست به تفسیری جامع در این باب زد.

اما در این نوشتار من به دنبال نسبت علامه طباطبایی و علوم انسانی هستم. بسیاری از اندیشمندان معاصر ایران همچون محمد توکل، قاسم پورحسن، محمد علی مرادی، صدیق اورعی، حمید پارسانیا، سید محمد امین قانعی راد و ابوالفضل مرشدی در باب اهمیت دیدگاه علامه طباطبایی در بستر علوم اجتماعی بسیار نوشته اند و سخن گفته اند. به عنوان مثال، دکتر اورعی و دکتر ابوالفضل مرشدی تز دکتری خویش را درباره علامه طباطبایی نگاشته اند و اورعی از نظریه استخدام علامه طباطبایی در ساختار جامعه شناسی سخن گفته است و مرشدی دست به مقایسه ای بین کانت و علامه طباطبایی و مفهوم از-جا-کندگی معرفتی زده است. اما همانطور که قاسم پورحسن در مطالعات خویش در باب علامه طباطبایی اشاره کرده است ابعاد فلسفی کلان نظریه طباطبایی به درستی و به صورت جامع در بستر علوم انسانی ایران و در سطح آکادمیک تبیین نشده است.

به سخن دیگر، نگاه علامه طباطبایی در وضعیت آندِر تئورایز می باشد. این مفهوم به چه معناست؟‌ در فلسفه علم این مفهوم وقتی در باب نظریه ای به کار برده می شود به این معناست که ابعاد و ساحات مختلف نظریه مورد پردازش و مفهوم سازی قرار نگرفته باشد و نظریه در حالتی تکینه و نحیف قرار گرفته باشد.

به عبارت دیگر، کلان نظریه علامه طباطبایی در حوزه علوم انسانی دیدگاه او در باب ادراکات اعتباری است. اجازه دهید این مفهوم را با ارجاع به آثار علامه طباطبایی به صورت موجز شرح دهم. ادراکات اعتباری مفروضاتی است که ذهن انسان برای رفع نیازهای رندگی آنها را ساخته و پرداخته است و این مفروضات جنبه وضعی و قراردادی و اعتباری دارد. به تعبیر فلسفی، این نوع از ادراکات با واقع و نفس الامر سروکاری ندارد.

به عبارت دیگر، ادراکات اعتباری تابع احتیاجات زیستی و مولفه های ویژه محیط است و با دگرگونی آنها تغییر می کند. علوم اعتباری، علومی است که رابطه میان انسان و حرکات فعلی او می باشد و انسان با اِعمال قوای فعال خود این علوم را تهیه می کند. این سخن بدین معناست که این علوم و ادراکات، مطابق خارج از توهم ما ندارند.

البته مفهوم اعتبارات در دو ساحت قبل الاجتماع و بعد الاجتماع در رویکرد علامه طباطبایی مفهومینه شده است و این تمایز بدین معناست که مستوای هر جامعه ایی نسبت وثیقی با دامنه اعتباریات آن جامعه دارد.

به تعبیر دیگر، علامه طباطبایی با آغاز کردن فلسفه خود با انسان و بویژه با طرح مفهوم اعتباریات قلمرو آفرینشگری خرد انسان را بسط داد و مبتنی بر این نگاه امکان شکل گیری علوم اجتماعی را با برساخت مفهوم اعتباریات مطرح کرد.

اما نکته ایی که در اینجا قابل تامل است نوع نگاه علامه طباطبایی به نسبت اعتباریات با قوای انسانی است. به سخن دیگر، او می گوید ادراکات اعتباری خارج از توهم ما مطابقی ندارد و در اینجا مفهوم توهم -یعنی بخشی از قوه وهم انسانی- قابل تامل است. زیرا سی رایت میلز در باب علوم اجتماعی از مفهوم تخیل استفاده می کند -که بخشی از قوه خیال انسان است- و این مستقر کردن ادراکات اعتباری در ذیل وهم -و نه خیال به نظرم میدان بسط علوم اجتماعی در روایت علامه طباطبایی را مناقشه برانگیز کند.

البته این بحثی است که نیاز به واکاوی جدی و غور در آثار علامه طباطبایی دارد. اما برای خوانش اصول فلسفه و روش رئالیسم ما نباید آنرا ذیل روایت شهید مطهری تقریر کنیم. زیرا بین نگاه علامه طباطبایی و خوانش مطهری تفاوت عمده ایی وجود دارد و به یک اعتبار می توان گفت شهید مطهری برد اعتباریات علامه طباطبایی را تا حدود زیادی کوتاه کرده است.

کد خبر 4773238

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جدیدترین عکس های 00:00 عاشقی با متن های رمانتیک