قابِ کوچک برایِ شعرِ بلند...


قابِ کوچک برایِ شعرِ بلند...

بغلم کن، گُلِ لبخند تو پناهِ من و آهی... بغلم کن، نپوسم و نشوم راهیِ کوچه‌های گُمراهی تو حضوری، حضورِ باورِ من بینِ تنهاییِ خود و سایه یادِ تو روشنایِ منِ تاریک. می‌پرم، تویِ آغوشت کودکِشاعر:هادی بهروزی

بغلم کن، گُلِ لبخند
تو پناهِ من و آهی...
بغلم کن، نپوسم و نشوم
راهیِ کوچه‌های گُمراهی
تو حضوری، حضورِ باورِ من
بینِ تنهاییِ خود و سایه
یادِ تو روشنایِ منِ تاریک.

می‌پرم، تویِ آغوشت
کودکِ قرنِ شوم و بدم
کودکِ بوسه‌های مسخره در...
الکی‌هایِ صفحه‌ی چَت،
تو حقیقی‌ترین آغوش
در مجازی‌ترین دنیا...

عکس‌ها را نمی‌شود بوسید
قاب‌ها کوچک و مُبهم
رنگ‌ها تلخ و ناهمگون
هیچکس، پُشت این لنزِ دردِ مُدرن
خود و سایه، نخواهد داشت
رنگِ گرمِ تو در بغلم
رنگِ آغوش و گریه در دلِ من.

بوی دیوار می‌دهی مادر...
با تو چشمانِ من آرام
با تو لبخندِ من آبی
تو ولی... سخت می‌خندی
گریه‌های یواشکِ قبلی
زُل زده در سرت به لبخندم
بوی دیوار می‌دهی اما...
با من از پنجره سخن داری.

خواهرم آبیِ دریاست
روشن از موج و قطره و اشک
او شبیه برادرش آیا؟
می‌پرد از بلوغِ آدمِ ترس؟
نه...
خواهرم فصلِ پاییز است
رنگ‌هایش گرفته در آغوش
ابرِ دلتنگیِ برادر را!

ما همه شاد و خوشبختیم
قاب‌ها کوچک و ناچیز...
وسطِ هی مجازی‌ها
ما مجالی برای لبخندیم
دست‌ها خالی از باران
ذهن‌ها رودِ تا دریا...
ما همه سرد و دلگیریم
دلمان خنده می‌خواهد
قاب‌ها خالی از ما نیز...
کوچک و پوچ و دلگیرند
کاش می‌شد که برگردم
کودکِ قرنِ خود باشم
بزنم زیرِ زندگی‌ام...
بغلِ مادرم باشم.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اهمیت پایگاه صهیونیستی نواتیم در چیست؟