نشسته ام کنار امواج خیالت
کنارِ گفتن ها و نگفتن ها!
تو نیستی
اما، میانِ تمامِ دلتنگی ام
میانِ عبور بادهای وحشیِ گذر زمان
میانِ دیوانِ نگاهت
همبسترِ کلمات شده ام
و به خرداد نزدیک می شوم
رو به پنجره یِ نگاهت
دردِ نبودنت را
از پیکرِ وجودم
از حال
تا
طعم اشکهایِ روز تولدم را
تجسم می کنم
و یادم می آید روزهایی، گرفته ای با دستانت
گونه هایم را
و مُهر بوسه ات را، به مثلِ ماه مهر
جا گذاشته ای
روی پیشانی ام!
کجایی؟
بیایی
و ببینی
هنوز سجده می کنم دستانِ تو را
در اندوه غلیظ نبودنت...
محمدرضانعمت پور
کنارِ گفتن ها و نگفتن ها!
تو نیستی
اما، میانِ تمامِ دلتنگی ام
میانِ عبور بادهای وحشیِ گذر زمان
میانِ دیوانِ نگاهت
همبسترِ کلمات شده ام
و به خرداد نزدیک می شوم
رو به پنجره یِ نگاهت
دردِ نبودنت را
از پیکرِ وجودم
از حال
تا
طعم اشکهایِ روز تولدم را
تجسم می کنم
و یادم می آید روزهایی، گرفته ای با دستانت
گونه هایم را
و مُهر بوسه ات را، به مثلِ ماه مهر
جا گذاشته ای
روی پیشانی ام!
کجایی؟
بیایی
و ببینی
هنوز سجده می کنم دستانِ تو را
در اندوه غلیظ نبودنت...
محمدرضانعمت پور