خودت را درغزل هایم تماشاکردی ورفتی
تمام وعده هایت راچه حاشاکردی و رفتی
مرابا بی کسی هایم به وزن شعرتنهایی
میان شاعران شهررسواکردی ورفتی
غم عشق تومی ریزدتمام برگ وبارم را
حدیث عاشقی رایک معما کردی ورفتی
توکه دیدی دلم بایک نگاه توهوایی شد
هواخواه خودت را غرق در آه وتمنا کردی ورفتی
توای بانوی دریاباز باامواج موهایت
چه طوفان ها به چشمانم توبرپاکردی ورفتی
به آتش می کشددل را غزل های غریب امشب
برایم آتش عشقی مهیاکردی ورفتی
اصغراروجی(غریب)