آخدا!
میشه یه نوکِ پا
بیای پائین
و گرگهایی رو
که رفتن تو لباسِ میش
و
سنگِ تو رو به سینه می زنن
از نزدیک ببینی؟
میشه؟!
نمیشه؟!
ای وای...!
راست میگی!
حواسم نبود!
واسه ی یه لحظه یادم رفت...
اگه بیای پائین
این گرگ های آدم نما
به خودت هم رحم نمی کنن!
قربونِ مرامت...نیا!
همونجا بمون...!
دوری و دوستی...
این بهتره!
خیلی بهتره...!
*******
پژواکِ نگاه تو
فریادِ فردا
و فردای فریادی است
که امروزِ خشکِ بی دردی را
در سحرگاهِ عشق و دوستی
در هم می شکند....
(م - ح - فریاد)
پائیز نود و هشت
میشه یه نوکِ پا
بیای پائین
و گرگهایی رو
که رفتن تو لباسِ میش
و
سنگِ تو رو به سینه می زنن
از نزدیک ببینی؟
میشه؟!
نمیشه؟!
ای وای...!
راست میگی!
حواسم نبود!
واسه ی یه لحظه یادم رفت...
اگه بیای پائین
این گرگ های آدم نما
به خودت هم رحم نمی کنن!
قربونِ مرامت...نیا!
همونجا بمون...!
دوری و دوستی...
این بهتره!
خیلی بهتره...!
*******
پژواکِ نگاه تو
فریادِ فردا
و فردای فریادی است
که امروزِ خشکِ بی دردی را
در سحرگاهِ عشق و دوستی
در هم می شکند....
(م - ح - فریاد)
پائیز نود و هشت