با ثروت نمی توان نخبگی را خرید ولی صندلی را چرا!/ به شدت در حال مقابله با پدیده زشت صندلی فروشی هستیم /حذف کنکور یک فاجعه ملی است


با ثروت نمی توان نخبگی را خرید ولی صندلی را چرا!/ به شدت در حال مقابله با پدیده زشت "صندلی فروشی" هستیم /حذف کنکور یک فاجعه ملی است

نتایج کنکور امسال و انتقاد از نابرابری های تحصیلی میان دانش آموزان و همچنین موضوع فروش صندلی‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی به یکی از اخبار داغ این روزها تبدیل شده است.

بر اساس آمار، بیش از ۷۰ درصد رتبه‌های برتر کنکور امسال در رشته‌های ریاضی، تجربی و انسانی دانش‌آموزان مدارس سمپاد هستند، سهم غیردولتی‌ها ۱۴ درصد و نمونه دولتی‌ها ۱۳ درصد است؛ در میان ۴۰ نفر اول کنکور سراسری، ۱۹ دانش‌آموز اهل تهران‌ هستند که ۶۶ درصدشان در مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و ۳۳ درصد در مدارس سمپاد درس خوانده‌اند.با توجه به نتایج کنکور امسال، می توان به نابرابری های تحصیلی میان دانش آموزان در مدارس مختلف پی برد.

این روزها تحلیل‌هایی درباره عدالت آموزشی ارائه می‌شود که دغدغه‌های سرنوشت‌ساز را هدف قرار داده، اما در این تحلیل ها بیش از آنکه بحث‌های کارشناسی مطرح شود، مباحث احساسی پررنگ‌تر است. سرپوش با دکتر«هامون سبطی»‌ کنشگر آموزشی و دبیرکارگروه آموزش دیده‌بان شفافیت وعدالت درباره عدالت آموزشی و نقش سهمیه ها در کنکور به گفت‌وگو پرداخته است که می‌خوانید:

**سلامت آموزشی نقش مهمی در عدالت آموزشی دارد

- آقای دکتر به عنوان، دبیر کارگروه آموزش دیده‌بان شفافیت و عدالت و یک فعال آموزشی،چه تعریفی از عدالت آموزشی دارید؟

عدالت آموزشی باید در چند حوزه رعایت شود: نخست،دسترسی یکسان افراد به امکانات آموزشی در مقطع پیش از آموزش عالی و پس از آموزش عالی. اگر بخواهیم واقع گرایانه تر به موضوع نگاه کنیم، عدالت آموزشی یعنی دسترسی یکسان افراد به آموزش استاندار ، یعنی اهدافی که سناد مربوط به آموزش و پرورش تعریف کرده است. در عدالت آموزشی باید هر شخص بتواند به نحو مناسب به امکانات آموزشی بدون رنج و زحمت دسترسی داشته باشد.

در دوره کنکور یا آموزش عالی شخصی که علاقه مند به تحصیل در رشته های گوناگون علمی هست باید استعدادش هدر نرود و بتواند در رشته ای که در آن استعداد دارد، وارد شود.

دوم این که سلامت آموزشی نقش مهمی در عدالت آموزشی دارد.در هر حکومت باید بر محصولات آموزشی نظارت وجود داشته باشد و افراد مسئول در حوزه آموزشی (دبیر، نویسنده، مشاور و...) باید محصولی با استاندارهای لازم را در اختیار جویندگان آموزش قرار دهند. این نوع نظارت باید همانند نظارتی باشد که ما در بهداشت عمومی هم شاهد ان هستیم . به طور مثال کالاهای خوراکی و بهداشتی که در اختیار مردم قرار می گیرد از استاندارد سلامت برخوردار هستند استانداردهای دبیران، مشاوران و کالاهای آموزشی باید تدوین و رعایت شود.

و در بحث رقابت آموزشی باید عدالت و قوانین به طور یکسان رعایت شود. اگر برای دستیابی به مدارج خاص میزان تقاضا بیش از میزان امکانات باشد، باید در آن رقابت عدالت رعایت شود و هیچ تبعیضی بین شرکت کنندگان آن مسابقه وجود نداشته باشد.

** در حوزه کتاب های کمک آموزشی عدالت آموزشی به صورت پنهان زیر پا گذاشته می شود

- آیا در کشور ما فرصت‌های برابر در نظام آموزشی وجود دارد؟

جواب من به این سوال "خیر" است. ما در این زمینه پیشرفتی در کشور نداشتیم و به حد زیادی پسرفت داشته ایم. ما فقط در یک زمینه عدالت آموزشی را برقرار کردیم و آن هم در حوزه چاپ کتاب های کمک آموزشی بود. به صورتی که حتی در روستاهای دور افتاده نیز اشخاص به کتاب های کمک آموزشی دسترسی دارند ولی در دهه ۶۰ پیدا کردن این کتاب ها مشکلاتی را در پی داشت و کتاب های کمک آموزشی در جزواتی به اسم رزمندگان خلاصه می شد اما در همین حوزه نیز بر سلامت آموزشی نطارت نمی شود و بخش چشمگیری از این کتاب ها فقط حل المسائل اند نه یاریگر درک عمیق و گسترده تر مباحث کتاب درسی( بدآموزها، خنگ آموزها و هرزآموزها درلباس خودآموزها ظاهر شده اند.) در نتیجه دانش آموز نتیجه تلاش و مطالعه خود را نمی گیرد و به نوعی عدالت آموزشی به صورت پنهان زیر پا گذاشته می شود.

**تفاوت میان مدارس به صورت چشمگیری افزایش یافته است

- تأثیر نوع مدرسه بر کسب نتیجه در کنکور را می‌توان از زوایای مختلف مورد توجه قرار داد و یکی از این موارد، ترکیب ناهمگون جمعیتیِ انواع مدارس است،نظر شما چیست؟

در گذشته تنها یک نوع مدرسه در کشور وجود داشت و هر دانش آموزشی که بیشتر درس می خواند نتیجه تلاش خود را می گرفت اما امروز مدارس مختلفی در کشور وجود دارد که یکی از آن ها مدارس تیزهوشان است. آموزش عالی برای نخبگان پرورش یافته در مدارس تیزهوشان موفق عمل نکرده است. تاسیس این مدارس به نفع کشور بود و ما به نخبگان علمی نیاز داشتیم و این مدارس در پرورش این نخبه ها عمل کرد مناسبی داشتند ولی آموزش عالی در نگه داشت، پاس داشت و بهره مندی از نخبگان علمی موفق نبوده است.هم اکنون تعداد مدارس تیزهوشان بسیار بالا رفته است که این موضوع باعث افت کیفیت آن ها شده. انتخاب نام "مدارس غیر انتفاعی" برای این نوع مدارس اشتباه بود و نام مدارس غیر دولتی برای آن‌ها شایسته تر است.بعد از گذشت ۳۰ سال اسم مدارس غیر انتفاعی به مدارس غیر دولتی تغییر یافت در صورتی که در همان ابتدا باید این کار انجام می شد زیرا این مدارس کاملا بر اساس انتفاع اداره می شود که البته عیبی ندارد ولی اینکه به دروغ گفته می شد که در این مدارس انتفاعی اتفاق نمی افتد، بزرگترین دلیل در سوگیری غیرشفاف این مدارس بود و عدم شفافیت در آنها با همین نام ناروا نهادینه شد.

مدارس غیر انتفاعی در چندین نوع مختلف در کشور وجود دارد که می توان به مدارس خاص، مدارس لاکچری و... اشاره کرد که این موضوع ما را از اجرای عدالت آموزشی در کشور دور کرده است. استاندارهای مدارس دولتی ایران نسبت به کشورهای دیگر قابل مقایسه نیست. در بحث استاندارهای مدارس دولتی نسب به کشورهای قابل مقایسه با ایران از نظر پیشینه فرهنگی (مانند چین یا ایتالیا) وضعیت خوبی نداریم و آموزش و پرورش در مدارس دولتی کشور ما ضعیف است.

**مهاجرت دانش آموزان علاقه مند به تحصیل از مدارس دولتی به مدارس غیر دولتی

- چرا مدارس دولتی از جمع برترین‌های کنکور جا ماندند؟

امروزه برخی مدارس دولتی دارای حداقل استاندارهای لازم و معلم متخصص در هر درس نیستند در این شرایط تاسیس مدارسی که از استاندارهای لازم فراتر هستند و به اصلاح لاکچری محسوب می شوند باعث نقص عدالت آموزشی می شود. این موضوع فقط در بحث آموزش روایی ندارد؛ در بحث درمان نیز بیمارستان خصوصی و دولتی ساخته شده است و در بیمارستان دولتی استاندارهای لازم رعایت می شود به ویژه اگر بیمارستان دانشگاهی باشد سطح علمی آن بر بیمارستان های دیگر برتری دارد. در این شرایط تاسیس بیمارستان خاص و خصوصی عدالت را نقض نمی کند

اما متاسفانه این موضوع در بحث آموزش دیده نمی شود و گاهی در مدارس دولتی حداقل ها رعایت نمی شود. به طور مثال: برای هر درس معلم متخصص وجود ندارد و معلمانی که حتی خود معترفند که تخصصی در آن زمینه درسی ندارد، برای آموزش انتخاب می شوند!در بعضی مناطق، به دلیل نبود امکانات، دانش آموزان حق انتخاب رشته را از دست می دهند و جز تحصیل در رشته های کاردانش یا فنی حرفه ای یا انسانی گزینه دیگری پیش رویشان نیست که این کاستی باعث از دست رفتن برخی استعدادها در این مناطق می شود.

برخی از دانش آموزان علاقه مند به تحصیل به این نتیجه رسیده اند که باید خود را از فضای مدارس دولتی دور کنند زیرا این تصور برای آن ها وجود دارد که در مدارس دولتی دانش آموزان اشتیاقی برای درس خواندن ندارند و باید گفت که شاهد مهاجرت دانش آموزان درس خوان از مدارس دولتی به مدارس نمونه دولتی و غیردولتی هستیم

- با توجه به اظهارات شما، بنابراین یکی از دلایل جا ماندن مدارس دولتی از جمع برترین های کنکور، عدم رعایت و اجرای درست عدالت آموزشی در کشور است.

به طور ۱۰۰درصد نمی توان این موضوع را آسیب شناسی کرد ولی می توان گفت به دلیل آنکه در برخی از مدارس دولتی دانش آموزان مستعد از آموزش تخصصی و حرفه ای بهره مند نمی شوند، نمی توانند با دانش آموزان با استعداد مدارس نمونه دولتی یا غیردولتی رقابت کنند و از برخی دروس عقب می افتند.اصولا برخی از دانش آموزان علاقه مند به تحصیل به این نتیجه رسیده اند که باید خود را از فضای مدارس دولتی دور کنند زیرا این تصور برای آن ها وجود دارد که در مدارس دولتی دانش آموزان اشتیاقی برای درس خواندن ندارند و باید گفت که شاهد مهاجرت دانش آموزان درس خوان از مدارس دولتی به مدارس نمونه دولتی و غیردولتی هستیم. دلیل این موضوع آن است که بسیاری از خانواده ها گمان می کنند فرزندشان در مدارس غیر دولتی موفق تر خواهد بود. این موضوع به معنی آن نیست که مدارس دولتی ما توان آماده سازی دانش آموزان را برای کنکور نداشته باشند اما به هر حال این ذهنیتی است که در میان مردم شکل گرفته است.

**با ثروت نمی توان نخبگی را خرید ولی صندلی را چرا!

- ارتباط میان ثروت و کسب رتبه برتر کنکور چیست؟

این قضیه را انکار نمی کنم که ثروت در کسب موفقیت آموزشی کارساز است اما بر این باورم که درباره این موضوع جوسازی های اغراق آمیزی رخ داده است.بی علاقگی به تحصیل باعث رواج "صندلی فروشی" شده است. خوشبختانه باید بگویم که با ثروت نمی توان نخبگی را خرید. شرط اصلی موفقیت تحصیلی، علاقه مندی به آن است و با پول نمی توان دانش آموز را به درس خواندن علاقه مند کرد. اما عکس این موضوع را گاهی شاهد هستیم؛ یعنی دانش آموزانی که دارای امکانات آموزشی رضایت بخشی نیستند، علاقه ی بیشتری به تحصیل نشان می دهند تا دانش آموزانی که امکانات بسیار خوبی دارند اما قدر آن را نمی دانند. زمانی که دانش آموزی به تحصیل علاقه مند نباشد، امکان موفقیتش بسیار اندک است و همین موضوع باعث رواج پدیده زشتی به اسم "صندلی فروشی" شده است.شاهد هستیم که افراد سرمایه داری که در تشویق فرزندان خود به گام نهادن در راه مطالعه و جستن علم و دانش موفق نبوده اند، می خواهند با ثروت خود برای فرزندانشان نخبگی بخرند!

با ثروت نمی توان نخبگی را خرید ولی صندلی را چرا!/ به شدت در حال مقابله با پدیده زشت "صندلی فروشی" هستیم /حذف کنکور یک فاجعه ملی است

دبیرکارگروه آموزش دیده‌بان شفافیت وعدالت "صندلی فروشی" در دانشگاه‌ها را تایید کرد

صندلی فروشی برای همه به یک ماجرای آشکار و مشکل ملی تبدیل شده است که با شدت در حال مقابله با آن هستیم . می توانم به ماجرای ۱۳۴ نفر اشاره کنم یا اظهارات اخیر وزیر علوم که مهر تاییدی بر پدیده صندلی فروشی بود. بیش از ۲۰۰ نفر دانشجویی که با پرداخت پول وارد رشته های پرمتقاضی شده بودند، شناسایی شده و به مراجع قضایی معرفی شدند. ما در دیده‌بان شفافیت و عدالت در حال مقابله با صندلی فروشی هستیم و به مراجع صاحب صلاحیت اطلاعات را منتقل می کنیم تا به نتیجه مورد انتظار خود برسیم. بحثی که در حال حاضر وجود دارد این است که در مجرم شناختن اشخاصی که صندلی خریده اند کمی درنگ شود؛ آیا این کار یک کار مجرمانه است یا فقط یک خلاف اتفاق افتاده است که باید متخلف شناسایی و با او برخورد شود که این موضوع در قوه قضائیه در حال پیگیری است. اما اخراج آن ها از دانشگاه مربوط و ممنوعیت ادامه تحصیل برای چندین سال ارتباطی به مراجع قضایی نداشته و اجرای آن احتمالا قطعی است.

- عوامل اصلی "صندلی فروشی" چه کسانی هستند و راه های مقابله با آن چیست؟

با عوامل پدیده صندلی فروشی برخورد جدی خواهد شد. اینها کسانی هستند که خانواده ها و دانش آموزان را وسوسه و تشویق به انجام این رفتار زشت کرده اند.صندلی فروشی در دانشگاه آزاد نیز اتفاق افتاده است و همچنین نام فرزندان دو مسئول مربوط با حوزه آموزش نیز در این لیست وجود دارد که بدون شک با آنان نیز برخورد خواهد شد و فرزندان آن ها باید در رشته ای که در آن قبول شده بودند (رشته دامپزشکی) به تحصیل خود ادامه دهند و در صورتی که به رشته خود علاقه‌مند نبودند باید ترک تحصیل کرده و دوباره در کنکور شرکت کنند.الته در میان این افراد، چند نفری هستند که ۹۲۰۵ درصد تراز آخرین نفر را کسب کرده اند و طبق قانون حق تحصیل در رشته فعلی را دارند.

برای مقابله با پدیده صندلی فروش به پیشنهاد سازمان سنجش باید دانشگاه ها تنها برای ثبت نام ترم اول از سازمان سنجش استعلام نکنند، بلکه در زمان صدور مدرک تحصیلی هم مجددا از سازمان سنجش استعلام صورت گیرد.

**امتیازات برای فرزندان اشخاصی که در جنگ بودند، منطقی است/حذف سهمیه ها غیر منطقی است

- نقش سهمیه‌ها در تحقق عدالت آموزشی کشور چیست؟ آیا سهمیه یک نوع تبعیض در سیستم آموزشی و بی اعتباری دانشگاه ها را در پی دارد؟

هر سیستمی می تواند امتیازاتی برای افراد خاص در نظر بگیرد. مثلا در سیستم بانکی وام های مناسبی به کارمندان تعلق می گیرد و شخصی که وام دهنده است از امتیازات بیشتری برای وام گرفتن برخوردار است.در بحث آموزش نیز این موضوع وجود دارد و برای کسانی که در امر آموزش دخیل هستند می شود امتیازاتی در نظر گرفت؛ به طور مثال: فرزندان معلمان بتوانند از کلاس های آموزشی با قیمت کمتر استفاده کنند یا در دانشگاه ها فرزندان استادان امکانات آموزشی بیشتری داشته باشند.

گام نخست در اصلاح سهمیه ها، جلوگیری از کارهای غیرقانونی مانند صندلی فروشی و برخورد با عوامل این کار کثیف یا فروش پاسخ سوالات سر جلسه کنکور است. دوم، جلوگیری از کارهای شبه قانونی مانند نحوه اهدای امتیازات اخیر در دانشگاه آزاد. زمانی که این کارها صورت گیرد و به طور دقیق با این خلاف های آشکار برخورد شود، آن زمان می توان گفت که سهمیه ها نیز باید ساماندهی شوند

ماجرای سهمیه علمی نیز از همین نوع امتیازات است. در واقع چیزی به اسم سهیه علمی وجود ندارد و این امتیازی است که در اختیار هیات علمی ها قرار می گیرد و اشخاصی که در هیات علمی فعالیت دارند می توانند فرزندانشان را نزد خود بیاورند به شرطی که فرزند آن ها در رشته مورد نظر، ۹۰ تا ۹۲.۵ درصد تراز آخرین نفر را کسب کرده باشد. اما آنچه در دانشگاه آزاد اتفاق افتاد نقض این قانون بود و شرط ۹۲.۵ درصد تراز آخرین نفر مورد توجه قرار نگرفت و شرط کسب معدل ۱۵ در دو ترم دانشگاهی برای استفاده از این امتیاز جایگزینش شد!

در بعضی موارد ما باید یک مسابقه روبرو هستیم. مسابقه ای برای رسیدن به جایگاهی که پرخواستار است اما ظرفیت آن کم است. هنگام مسابقه، دادن هر امتیاز به هر شخصی با مفهوم عدالت ناسازگار نیست. اما زمانی که در مورد یک کشور و ۸۰ میلیون ایرانی با شرایط متفاوت تصمیم گرفته می شود باید منطق تئوریک را کنار گذاشت و طرز تفکری عملی را جایگزین کرد.

در دوره ای کشور ما درگیر جنگ بود و در این جنگ فرزندانی بودند که پدر و مادر خود را از دست داده بودند و این شرایط بر تحصیل آن ها تاثیرگذار بود. این اشخاص از دولت و حکومت انتظار کمک داشتند که این بسیار منطقی است اما این کمک می تواند به دو شکل صورت گیرد: ۱. کمک قبل از رقابت و ۲- کمک در حین رقابت. در آغاز این طرح، کمک به اشخاص قبل از رقابت بود. یعنی معلم های عالی و متخصص در اختیار خانواده شهدا قرار می گرفت که به صورت رایگان به آن ها آموزش داده شود و جزوات ارزشمندی برای آن ها تهیه شده بود که به اسم جزوات رزمندگان معروف بود و بچه های دیگر به دنبال پیدا کردن این جزوات بودند. اما در ادامه، سهمیه مازاد برای فرزندان خانواده شهدا در نظر گرفته شد که همان کمک بعد از رقابت است. یعنی در آن رقابت امتیاز خاصی برای کسی در نظر گرفته نمی شود ولی به افرادی که جامعه برای آن ها ارزش خاصی قائل است امکانات آموزشی بیشتری داده می شود. به طور مثال می توان به تاسیس دانشگاه شاهد که ویژه خانواده شهدا بود اشاره کرد اما رفته رفته این قوانین آنقدر زیاد شد که فلسفه ابتدایی امتیازات خانواده ارجمند شهدا کمرنگ شد و افرادی از این امتیازات استفاده می کنند که شاید حقانیت امتیازشان دیگر مورد پذیرش جامعه نباشد.

گام نخست در اصلاح سهمیه ها، جلوگیری از کارهای غیرقانونی مانند صندلی فروشی و برخورد با عوامل این کار کثیف یا فروش پاسخ سوالات سر جلسه کنکور است. دوم، جلوگیری از کارهای شبه قانونی مانند نحوه اهدای امتیازات اخیر در دانشگاه آزاد. زمانی که این کارها صورت گیرد و به طور دقیق با این خلاف های آشکار برخورد شود، آن زمان می توان گفت که سهمیه ها نیز باید ساماندهی شوند ولی اینکه گفته شود سهمیه ها باید حذف شود، غیر منطقی است و باعث بهم ریختن برنامه ریزی بسیاری از افراد می شود.

- نظر شما درباره ساماندهی سهمیه ها چیست؟

موضوع مطرح شده بسیار منطقی به نظر می رسد و امیدواریم که هر چه زودتر این طرح اجرایی شود. در این طرح باید امتیاز در نظر گرفته شده به یک کمک برای افراد خاص و سزاوار تبدیل شود. یعنی میزان پذیرش دانشگاه ها در رشته های خاص مشخص گردد و سپس مازاد بر آن و با توجه به تعداد صاحبان سهمیه، امکانات جدید ایجاد شود. دولت باید در این طرح امکانات را اضافه کند زیرا حذف کلی این امکانات شیوه درستی نیست. در صورت اجرای درست این طرح، حساسیت ها از بین خواهد رفت و جامعه قانع خواهد شد که به صورت مازاد به خانواده ی ارجمند شهدا و جانبازان متناسب با تعداد، امکانات داده شده است، با این وجود قویا باید حداقل های علمی رعایت شود تا شاهد ورود افرادی با رتبه ۸۷ هزار یا ۱۰۰ هزار در رشته پزشکی نباشیم در حالی که جوانان نخبه ای با رتبه مثلا ۵ هزار از راه یابی به این رشته باز می مانتد و اگر رعایت نشود یک گناه است که پیامدهایش متوجه شخص و جامعه خواهدشد.

در مورد تفاوت سهیه ها بر اساس تراز و معدل دانشجویان مشکل اصلی آنجایی پیش آمد که قانون گذار متوجه تفاوت ۷۰ درصد نمره تراز با ۷۰ درصد نمره دانشجو نبود. هفتاد درصد نمره تراز گاهیرکمتر از ۲۰درصد نمره است. اگر این تراز از ۷۰ درصد به ۸۵ تا ۹۰درصد تغییر پیدا کند این مشکلات کمرنگ تر خواهد شد اما به طور کلی حل نخواهد شد و زمان بر است.

**حذف کنکور فاجعه ملی به بار می آورد

- به عنوان آخرین سوال، خیلی ها اعتقاد دارند حذف کنکور راه حل نیست، نظر شما چیست و جایگزین کنکور چه می تواند باشد؟

حذف کنکور را راه حل نمی دانم بلکه یک فاجعه ملی پیش خواهداورد زیرا احساس ناعدالتی را در میان حدود ۱۵ میلیون نفر از مردم به وجود می آورد.

مشکل ما در کشور، نبود شغل هایی با آینده مالی روشن است.شغل های مناسب با آینده مالی خوب در کشور چندان وجود ندارد. طبق بررسی ها نهایتا ۱۵ شغل از میان چندصد رشته دانشگاهی، هم اکنون می تواند آینده مالی دانشجو را تضمین کند و درآمد حداقلی داشته باشد. البته این تضمین ها در رشته ای مثل پزشکی قابل اعتبار نیست زیرا دوره تحصیلاتش طولانی است و شرایط ۱۰ یا ۱۵ سال دیگر پیشبینی نشدنی. تا زمانی که ما با ۱۰ تا ۱۵ رشته درآمد زا و داوطلبان زیادی در کنکور روبرو هستیم، باید حتما مسابقه ای مثل کنکور وجود داشته باشد تا چند هزار نفر اول به رشته های خوب و آینده ساز راه یابند و عدالت به شکل نسبی رعایت شود.

گاهی روش های جایگزین اما غیر اجرایی برای اصلاح این وضعیت ارائه می شود؛برای نمونه:

۱- افزایش ظرفیت: افزایش ظرفیت می تواند باعث تحصیل افراد بیشتر در رشته های آینده دار دانشگاهی شود اما پیامدهای خود را دارد و می تواند باعث ایجاد مشکلات دیگری شود و نهایتا می توان ظرفیت ها را دو برابر بیشتر کرد. بنابراین این روش مناسب نیست و جای بحث ندارد.

۲- عدم اجازه حضور افرادی با معدل زیر ۲۰ در کنکور:کسانی که معدل آن ها ۲۰ نیست نتوانند کنکور دهند یا حضورشان در آزمون کنکور بی نتیجه باشد( با قطعی شدن تاثیر معدل در نتایج کنکور این اتفاق می افتاد) که بسیار غیر منطقی و یک ستم آشکار در سطح ملی است.

تنها راه واقعی برای حل مشکلات کنکور، کم کردن تنش زایی آن است با اصلاح نحوه طراحی و انتخاب سوالات( الزام سازمان ستجش به ارائه پاسخ تحلیلی)، وزن دادن به گزینه ها( نزدیک کردن سوالات چندگزینه ای به آزمون های تشریحی) ، افزایش زیر گروه های آزمایشی، افزودن تعداد دفعات کنکور سراسری است( به طوری که اگر شخصی که در زمان برگزاری کنکور شرایط شرکت را نداشت بتواند تا چند ماه دیگر در این آزمون شرکت کند و پشت کنکور نماند -که البته این موضوع نیازمند جداشدن سنجش از پذیرش است) و مهم تر از همه، کوتاه کردن دست فاسدان و هرزآموزان از صنعت آموزش کشور است که نیازمند عزم جدی نهاد ریاست جمهوری و شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مجلس شورای اسلامی است.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اجتماعی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی