آقای چهرازی


آقای چهرازی

آیا دوباره می خندم؟ آیا دوباره می گریم؟ آیا سکوت می شوم و ساده می میرم؟ درگیرِ استعاره ی بودن، درگیرِ فلسفیدنِ آدم... درگیر خویشی و غربت در قُربِ گاهِ او که خواب می بیند. اندوهگین وشاعر:هادی بهروزی

آیا دوباره می خندم؟
آیا دوباره می گریم؟
آیا سکوت می شوم و ساده می میرم؟

درگیرِ استعاره ی بودن،
درگیرِ فلسفیدنِ آدم...
درگیر خویشی و غربت
در قُربِ گاهِ او که خواب می بیند.

اندوهگین و مریضم
حالِ دلم شبیه ویرانه...
در حسرتِ گذارِ یکی مستِ دیوانه...
تکیه به خود، به کسی که نمی ارزد
حتی دلیر و دلبرِ پاییزِ خود شود
تکیه به باد...
به یادِ بعضی از نفرات...
در گردشِ فصول.*

در گوشه ای از استراحتگاه
جایی که عاقل ها
داروی خواب می خورند و می میرند
جایی که آقای چهرازی
با خنده های وحشتناک...
دیوانه وار به عاقل ها
حرفِ دقیق و تازه می گوید،
آری دقیقا همین گوشه ی دنیا
دارم برای خودم ابر می سازم
شاید دوباره بخوانَد بلند
آقای مهراد:
آخ اگه بارون بزنه.*

من ناگزیر از به هم زدن
من ناگزیر از قدم زدن
من ناگزیرم که بشکنم در شعر
خود را، تو را، وزنِ نیما را...
من ناگزیر...
در فکرِ انقلابِ دائمی ام
مثل چریک نه، مثل شهید نه...
مثلِ خودم... مثلِ خودِ معمولیِ تنهام.

آیا زمانِ کوچیدن...
خواهم نوشت: ...که دلتنگم؟
یا پُشتِ پلکِ من فهمیست؟
فهمی که می برد من را
با خود به انتهای سالن...
آنجا که آقای چهرازی
من را دوباره دیوانه ام کند
و بسپرد به ماموران
تا در مسیرِ خانه ی تنهایی ام...
با احترام: بدرقه کنند.

آیا گُرسنگیِ مردمانِ آفریقا
ربطی به گُرسنگیِ مردمکِ چشم های تو دارد؟
آیا بلوط های مسلّح
در عنفوان جوانی...
مثله می شوند؟
یا مثلِ من
دچارِ دلهره های فجیع گشته و می میرند؟
آیا سوالِ تازه ی من
این است:
آدم چرا هنوز غصه می خورد و...
قصه می بافد؟

پ. ن: من استعاره از کدام منِ گُم در زمان هستم؟

ستاره ی اول از نیما، ستاره ی دوم از گلوی فرهاد.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تلفات کی یف در محور دونتسک جنوبی نزدیک به صد نفر رسیده است