صبح و چای و نان داغ بربری
این مواهب را نگیری سرسری
یک نظر خود را ببین در آینه
از تمام روزها زیباتری
می نهی لب را تو تا بر استکان
از حسادت طاقتم را می بری
لحظه ای از پیش چشمم تا روی
می زند دل در پی ات بر هر دری
بی تو ای محبوبه ی شب عطرگین
زندگی را من ندارم باوری
سفره صبحانه وقتی صفاست
که تو بگشایی بساط دلبری
چای قرمز پیش تو گیراتر است
از شراب آتشین در ساغری
مهدیا در بود یار مهربان
نیست دل را راه بر حور و پری
۲۸مهر۱۳۹۸
این مواهب را نگیری سرسری
یک نظر خود را ببین در آینه
از تمام روزها زیباتری
می نهی لب را تو تا بر استکان
از حسادت طاقتم را می بری
لحظه ای از پیش چشمم تا روی
می زند دل در پی ات بر هر دری
بی تو ای محبوبه ی شب عطرگین
زندگی را من ندارم باوری
سفره صبحانه وقتی صفاست
که تو بگشایی بساط دلبری
چای قرمز پیش تو گیراتر است
از شراب آتشین در ساغری
مهدیا در بود یار مهربان
نیست دل را راه بر حور و پری
۲۸مهر۱۳۹۸