به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، گسترش روزافزون وسایل ارتباطات جمعی و فناوریهایی که به شکلی فراگیر در دسترس همگان قرار دارد، برخی مهارتهایی که در گذشته شکلی تخصصی و حرفه ای داشتند را امروز به میدانی برای هنرنمایی و ابرازوجود برای بسیاری از افراد بدل ساخته است. یکی از مهمترین حوزهها در این باب، عکاسی است. هنری که اگرچه در گذشته در اختیار و تسلط افراد خاصی بود که ابزار و مهارت استفاده از آن را داشتند اما به موازات پیشرفت ابزار، فناوریها و تغییر تعریفها، مهارتهای این شاخه هنری را هم به چالش کشیده است.
آنچه در ادامه می آید گفت وگوی پژوهشگر ایرنا با «داریوش کیانی» دانش آموخته رشته عکاسی، عکاس صنعتی و تبلیغاتی و مدرس دانشگاه است.
کیانی که عکاسی را در دهه ۷۰ به عنوان فعالیت تخصصی آغاز کرده و در دوره ای دستیار «فربد حقی» (استاد عکاسی) بوده است و امسال به عنوان یکی از اعضای هیات داوران بخش عکس، در پنجمین دوره جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی، فردا، حضور داشت در واکنش به این پرسش که به نظر میرسد نوعی دوگانگی آراء بین متخصصان عکاسی در راستای اعتقاد بر تحصیلات آکادمیک از طرفی و اولویتدهی بر فعالیت تجربی از سوی دیگر وجود دارد، بیان داشت:
بله این تناقض وجود دارد. علیرغم این که عکاسی را تدریس می کنم و خودم دانش آموخته دانشگاهی هستم و در محیط حرفهای هم، در قالب دستیار فعالیت داشتهام، بر این عقیده هستم که نه تنها عکاسی بلکه اصولا هنر خیلی آکادمیک نیست؛ و این ضعف دانشگاهها یا واحدهای درسی ما محسوب نمیشود. در دانشگاهها تمرکز عمدتا بر آموزش تکنیکها متمرکز میشود و یک بخشی هم تئوریات و نظریات است. در حالی که موضوعات هنر بسیار با جهانبینی فرد هنرمند مرتبط است و به همین دلیل نمی شود مراکز آموزشی و دانشگاهها را به این عنوان متهم کرد که چرا الزاما خروجیهایی در سطح افراد هنرمند ندارند. به نظرم این ماهیت هنر است که خیلی نمی توان آن را آموخت و بیشتر با حالت تجربی و کشف و شهود حاصل میشود.
در عین حال موضوع آموزش را منتفی نمی دانم. آموزش کارکردهایی دارد ولی به نظرم کارکردهایی که دارد الزاما مثبت نیستند. ما وقتی سر کلاس تدریس میکنیم، مجبور هستیم طوری که هنرجو متوجه مطلب شود، مطالب را طبقه بندی و آنالیزه کنیم، چون میخواهیم مفاهیم را انتقال بدهیم. پس باید یک فرایند منطقی را در این راستا در نظر بگیریم. در حالی که تولید فرایند هنری زمانی می تواند مشعشع شود و به عیار خودش برسد که هنرمند بتواند این فرایند منطقی را موقتا برای لحاظاتی در ذهن خود کنار بگذارد.
خودِ آموزش آکادمیک باعث می شود که یک رویکرد منطقی در نحوه عملکرد هنرجو به وجود بیاید. در حالی که در مواردی دیدهام که هنرمندانی که از این آموزش محروم بودهاند در بسیاری از موارد خلاقتر از آدم هایی هستند که به صورت آکادمیک کار کردهاند.
ایرنا: آکادمی به دلیل چهارچوبهایی که دارد، استانداردهای محدودکننده ای را برای آدمها ایجاد میکند.
برای این که چیزی را آموزش بدهد، مجبور است این استانداردها را اجرا کند. در غیر این صورت تنها نحوهای که میشود آموخت، شیوه استاد و شاگردی طولانی مدت و حتی خسته کننده (دستکم برای نسل امروز که حوصله کافی ندارند) است. نوعی کشف و شهود باید در این یادگیری باشد، نوعی از غلبگی ، جست وجو، دانشجویی و هنرجویی کردن به معنی واقعی کلمه، نه صرفا به معنی آموختن مطالب از پیش تعیین شده و آموختن شرح درس.
ایرنا: نظر شما درباره جشنواره فیلم و عکس فناوری و صنعتی، چه بود؟
جشنواره نسبت به دوره قبلی رشد بسیار بیشتری کرده است. من در دوره قبلی به عنوان داور حضور داشتم، بنابراین می توانم بگویم هم به لحاظ کیفیتِ عکسهایی که ارسال شد و هم به لحاظ نوع برگزاری، برگزارکنندگان و نگرشهای آنها، استانداردهایی که رعایت می شوند، از این رو به آن رو شده است و قابل مقایسه با دوره های قبلی نیست.
ایرنا: در دوره قبل چگونه بوده است که این دوره نیست؟
در آن دوره دغدغهای برای نمایش آثار وجود نداشت کمااینکه این آثار در عسلویه و در یک جای کاملا غیراستاندارد (در محوطه پتروشیمی) به نمایش درآمد. در واقع جز عکاسان مدعو که از آنان تقدیر شده بود، رتبه آورده بودند و دعوت شده بودند، کسی دیگر این نمایشگاه را ندید؛ یعنی نمایشگاه مخاطب کلی نداشت و یک نمایش خصوصی بسیار کوتاه با شکل و شیوه ارائه ای غیراستاندارد بود. مساله بعدی این بود که جوایز را بسیار دیر دادند؛ یعنی زمان زیادی از برگزاری جشنواره گذشت و پس از آن جوایز به افراد پرداخته شد. در نتیجه به نظرم نگرش و سمت و سوی نظرات دست اندرکاران حاضر، بسیار متفاوت از کسانی بود که در دورههای قبلی برگزار کننده بودند.
ایرنا: چرا جشنواره در عسلویه برگزار شد؟
چون اسپانسر (حمایت کننده مالی) در آنجا بود، آنجا برگزار شد و به نظرم در واقع سرهم بندی شد.
ایرنا: مکان جشنواره را در چنین جایی قرار دادن، به نظر می رسد ریزشی از حضور مخاطبان را به صورت بالقوه ایجاد می کند.
البته در آن زمان گفته شد که این نمایشگاه در جای دیگری هم برگزار میشود اما ما که داور جشنواره بودیم چنین چیزی را ندیدیم. نمایش به این معنا است که مخاطب برود و کارها و آثار را ببینید و مخاطب عکاسی صنعتی افرادی هستند که کاملا با ما در ارتباطند. در نتیجه کسی به من نگفت که رفته و این نمایشگاه را دیده است. در واقع نمایشگاه قبلی به صورتی فرمالیته برگزار شد که صرفا بگویند برگزار شده است.
در باب جشنواره امسال هم باید بگویم که بهتر بود زمان جشنواره کمی طولانیتر و نشستهای متعدد تخصصی به این بهانه برگزار میشد. در نشست تخصصی عکاسی که در جشنواره برگزار شد، شاهد بودیم که عطش زیادی برای گفته شدن و علاقه زیادی به شنیده شدن در این حوزه وجود دارد. در نتیجه موضوعات زیادی هست که در این وادی میشود درباره آن صحبت کرد و جشنواره فرصت مغتنمی در این باره است.
مطلب دیگر در خصوص برگزاری این است که به رغم این که چیدمان نمایشگاه به لحاظ فرمی بسیار عالی و به روز بود و چشم مخاطب خسته نمیشد (به خصوص به این دلیل که ما عکس صنعتی نگاه میکردیم) ولی به نظرم مجموعه عکسها کمتر دیده شدند و سایز عکس ها ۲۰ در ۳۰ و بسیار کوچک بود. حداقل میشد اندازههای آنها ۳۰ در ۴۰ باشند یا دست کم آن مواردی که در تصاویرش جزئیات زیادی داشت، جا داشت تا بزرگتر به تصویر کشیده شوند.
ایرنا: تلفنهای هوشمند و پیشرفت فناوریها باعث شدهاند تا توهم و دستکم تمایل بسیار زیادی نسبت به عکاسی در افراد شکل بگیرد؛ تمایلی که برنامههای اجتماعی چون «اینستاگرام» هم به آن دامن می زند. با این تفاسیر وضعیت امروز جامعه در تخصص خودتان عکاسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اصولا عکس از محل آگاهی عکاس بیرون میآید و نه از محل ابزار آن (دوربین حرفهای یا گوشیهای هوشمند). صحبت همه دوستان در نشست تخصصی عکاسی این بود که این آگاهی ظرف مدت کوتاه حاصل نشده است (یعنی ظرف یک مدت کوتاه ۴ ساله لیسانس یا ۲ ساله فوق لیسانس). آگاهی به مرور زمان شکل میگیرد به همین دلیل عیار عکسهایی که میتواند تعیین کننده باشد، آگاهی پشت عکسها است.
آگاهی این امکان را به وجود می آورد که عکس به عنوان یک ابزار ارتباطی، بتواند اتصالی بین موضوعی که تولید کننده یا مبلغ میخواهد مطرح سازد و درکی که مخاطب میخواهد از آن موضوع داشته باشد، ایجاد کند؛ یعنی این آگاهی، وصلکننده و انتقالدهنده این پیام است. هرچه آگاهی بیشتر باشد این پیام بهتر منتقل میشود. نکتهای که در باب تعدد مراکز آموزش عکاسی و تولید عکاسان به عنوان یک تهدید مطرح میشود، این است که بسیاری از آموزشگاهها و دانشکدهها، بدون این که آن آگاهی را منتقل کنند، افراد را آموزش میدهند. در نتیجه این توهم برای افراد تازه وارد به وجود میآید که در یک راس قرار گرفتهاند و میتوانند خیلی خوب این کار را همانند دیگرانی که شاید الگوی اینها بودهاند، انجام بدهند. البته استثنائاتی وجود دارد؛ مثلا میبینیم که در افرادی بسیار جوان این آگاهی فیالنفسه وجود داشته است و دستکم عزم آن وجود دارد و این شخص خیلی زود به آن میرسد. در قالب موارد دستیابی به آگاهی و شعور، زمان بر هست. در نتیجه این تناقض از اینجا شکل میگیرد.
ایرنا: منظور از آگاهی چیست؟ آیا منظور این است که اگر من عکاس صنعتی هستم، تشخیص بدهم که از چه چیزی و چگونه عکس بگیرم؟
قبلا ذکر کردم که خیلی چیزها مهماند که یکی از آنها آگاهی، ابعاد آن و هم بحث ارتباط با مخاطب است؛ برای این که برای شما ملموس باشد، مثالی می زنم؛ مثلا ما میخواهیم محصولی را عکاسی کنیم و مورد استفاده آن پوستر است؛ اول آن شخص (عکاس) باید مدیا (یا رسانه) را بشناسد و بداند که این پوستر چه قابلیتهایی دارد و چگونه ارتباط برقرار میکند. برای مثال یک مساله مهم در مورد پوستر این است که باید بتواند جلب توجه کند و اگر جلب توجه نکند، حتی اگر مفیدترین مطلب را هم در محتوای خود داشته باشد، دیده نمیشود و بینندهای که دارد عکس تبلیغاتی را میبیند با حواس پرتی از جلوی آن رد می شود و تنها در صورتی که توجهاش جلب شود، به آن توجه می کند. حال شما پوستری را فرض کنید که عکس خوبی (نور و گرافیک خوب و ...) دارد اما به هزار و یک دلیل جلبکننده نظر نیست، در نتیجه این عکس کارایی لازم را ندارد. در مثالی دیگر فرض کنید که بیلبوردی در خیابان داریم و رانندهای که پشت فرمان است، ۳ ثانیه بیشتر فرصت نگاه کردن به آن را ندارد. حالا اگر این عکس یک تصویر بسیار پر جزئیات هم باشد که روی آن کار شده باشد، چون توجهی به زمان نمایش آن نشده که بایدکوتاه باشد (چون مخاطب امکان تجزیه و تحلیل آن را ندارد) نه اصولی است و نه محل ارائه آن روی بیلبورد.
این تنها بخشی از آن آگاهی است، چون آگاهی به موارد بسیاری مرتبط است؛ نوع ارتباط عکاس با مخاطبش، نوع ارتباط عکاس با کارفرمای کار (این که توان توجیهکننده و توضیحدهنده برای کارفرما داشته باشد و در نهایت بتواند اندیشه های خودش را علیرغم سفارشی بودن در عکس بگنجاند. و از اینها مهم تر بداند چه چیزی در تصویر خوب است و چه چیزی خوب نیست. اینها موارد مهم و قابل تاملی است.