( سیگار...! )


                         ( سیگار...! )

در میان این دودهای اندوده حلقوی خاکستری به رنگ سلولهای مغز نم کشیده رو به آلزایمر مخفی می سوزاند گلوی بغض را و اشک خیس از چشمان مخمور مستانه کم فروغ نم نم می شود بر گونه های زرد تکیده وشاعر:افروز ابراهیمی -افرا

در میان این دودهای اندوده حلقوی
خاکستری به رنگ سلولهای مغز
نم کشیده رو به آلزایمر مخفی
می سوزاند گلوی بغض را
و اشک خیس از چشمان
مخمور مستانه کم فروغ
نم نم می شود بر
گونه های زرد تکیده
و دستهای لرزان
این چوبه کاغذی را
تا لبهای کبود پیش می برد
که دندانهای فشرده از خشم
روزگار را به زبان لکنت بفشارد
لرز اندام های شاخه گونه
انگار که زمهریر بورانی را
به ارمغان آورده است
قلب تنگ افتاده
کنج قفس استخوانی سینه
فشرده می شود
به درد می آید
گیج می زند درد سر
همه وجود شلاق خورده ام را
ناگه...!
خواب می پرد از چشم
با نشاط لحظه ای
و سرفه های خش خش کنان
آه...!
در دماغ می پیچد
میان این دودها
دست و پا می زنم
ذلیل وار
و خفت گونه
ضعیف و ناتوان
مانند کودکی درمانده و پریشان
پس...!
جوانمردی ام کجاست؟
تنومندی و قدرت اراده ام
را چه شده که اینگونه
به دست بوسی سیگار رسیده ام
و به فدایش می گردم
لعنت به من !
لعنت به سیگار!
که هستی ام را به کام نیستی
می کشاند
دیگر از خودم هم بیزارم
اما از سیگار نه !
چون همدم تنهائی ام می شود
و تسکین دردهایم
این دود های زبان بسته
که از درد دلهایم به نفع خود
سود نمی برند
شاید هم سیگار را بیشتر از
همه دوست داشته باشم
چون مرا بنده و برده خود ساخته
می کشاندم نخ به نخ وپاکت به پاکت
رگهای خشکیده جسمم با خون های
سیاه و آلوده
تیره تر از ضعف اراده من
با خود می پندارم اگر
دستم به آرزوهایم نمی رسد
ولیکن به سیگار که می رسد
می سوزانمش تا دودمانم را
به آتش بکشد
به تلافی نادانی ام
لعنت به تو سیگار!
بیفروز همه ی مرا و شعله ور کن
تا خاکسترم برجای بماند
در دست طوفانهای بلا

آیا آن هنگام که تنهائی در خانه
جانم رو به فنا بود
صدای های های گریه هایم را
همسایگان می شنیدند؟
مهم نیست
سیگارشان به سلامت باد...!


سیگار -شعر نو
افروز ابراهیمی - افرا
مهر ۹۸




حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی