نَـعـشِ خـاطـره هـایـم


نَـعـشِ خـاطـره هـایـم

سَر میگذارم رویِ نَعشِ خاطره هایم آرام گریه می کنم بر مرگِ رویایم پایان رسیده قصه ام حالا منم تنها خیره به قابِ عکسِ تو غرقِ تَمنایم .. دورِ خودم می پیچم از دردِ غروری که در زیرِ پاهایت تَرَکشاعر:فرزاد صفانژاد

سَر میگذارم رویِ نَعشِ خاطره هایم
آرام گریه می کنم بر مرگِ رویایم
پایان رسیده قصه ام حالا منم تنها
خیره به قابِ عکسِ تو غرقِ تَمنایم
..
دورِ خودم می پیچم از دردِ غروری که
در زیرِ پاهایت تَرَک برداشت خیلی زود
سیگار شد مَرهم برایِ تو ؛ به جایِ من
گم شد نگاهِ تلخِ تو در "لا به لایِ" دود
..
در آینه می بینم از تو یادگاری که
بر گردنم مانندِ تقدیرم کبود و سرد
قندیل بسته اشکهایم در دلِ یک بُغض
خسته شدم از دردهایِ کهنه یِ شبگرد
..
پیراهنت مانده بِجای تو در آغوشم
با ادعایِ " دوستت دارم " دَرِ گوشم
درگیرِ کابوسم و افکاری جنون آمیز
حالا کفن جایِ لباسِ خواب می پوشم
..
خوابیده ام بر رویِ پایِ سایه ات امشب
در رختخوابم ریخته هَذیان و اشک و تَب
فکر رقیبی که بِجای من کنارِ او
با یک رُژِ قرمز به لب هایش فِشُردی لب
..
در فیلمِ کوتاهت رُلِ بازنده بودم که
از یک بلندی پرت شد در بینِ ناشی ها
دستِ نجاتِ تو به دورِ گردنی دیگر
جسمِ بدونِ روحِ من بر رویِ کاشی ها
...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نامه به دوست صمیمی ؛ 7 نمونه متن نامه به دوست ،جدید و محبت آمیز