نگهداری بند ناف نوزاد، داستان احمدرضا
امروز قصد داریم داستان کوتاه «احمدرضا» را مرور کنیم که به شادی یک خانواده انجامید.
ما برای آگاهی شما از اهمیت ذخیره خون بند ناف، داستان «الهام» و «کارن» و «امیرحسن» را تعریف کردیم. داستانهایی واقعی که امید برای رهایی از بیماریهای سخت را با کمک از خدمات رویان بالا میبرند.
امروز قصد داریم داستان کوتاه «احمدرضا» را مرور کنیم که به شادی یک خانواده انجامید.
خبر خوب این بود که سلولهای بنیادی خون بندناف خواهر کوچکتر احمدرضا که در بانک سلولهای بنیادی خون بندناف رویان ذخیره شده بود، برای درمان بیماری تالاسمی احمدرضا مورداستفاده قرار گرفت.
فاطمه، اسفند ماه سال ۹۳ در جیرفت کرمان متولد شد و پدر و مادرش هنگام تولد، خون بندناف او را برای استفاده احتمالی در آینده، در بانک خون بندناف رویان ذخیرهسازی کردند. این اقدام پدر و مادر درحالی انجام شد که آنها دارای پسر ۶ سالهای بودند که از بیماری تالاسمی رنج میبرد و مشغول درمان او بودند.
پزشکان پس از انجام درمانهای معمول در بیماری تالاسمی، در نهایت تنها راه درمان احمدرضا، پسر بزرگ این خانواده که مبتلا به تالاسمی بود را پیوند سلولهای بنیادی خون ساز تشخیص دادند و از آنجا که خون بندناف فاطمه در بانک خون بندناف رویان ذخیره شده بود، در فروردین ماه سال ۹۵ پیوند دربیمارستان شریعتی و توسط آقای دکتر امیرعلی حمیدیه انجام شد.
اینک پس از گذشت چند ماه از انجام پیوند، ارزیابی نتیجه پیوند بسیار رضایتبخش بوده و شاخصهای خونی بیمار نیز کاملا نرمال شده است.
چندی پیش احمدرضا در بازدید از بانک خون بندناف رویان، از بخشهای مختلف آزمایشگاهها بازدید کرد و با فرآیند ذخیرهسازی خون بندناف آشنا شد.
نینیبان ضمن تشکر از پزشکان متخصص پیوند، درمان موفقیت آمیز این کودک را تبریک میگوید و امیدوار است با ذخیرهسازی هرچه بیشتر سلولهای بنیادی خون بندناف، اقدام موثری در جهت درمان بیماران نیازمند پیوند انجام گیرد.