۱-پاستوریزه “سرخ”می کنم، ماهیِ”شیر”را!
۲- تا زخم”خورد”، معده اش خونریزی کرد!
۳- وقتی با خودم قهرم، به سایه ام اخم می کنم!
۴- گوش می دهم به چشمانت، بگو!
۵- چون دخل و خرجم با هم”نمی خواندند”، یک فصل کتک مهمانشان کردم!
۶- داشتم ازفکرت رد می شدم که دلت بوق زد!
۷- فروبده بغضت را، سبک نشوی، سنگین تری!
۸- پیرمرد”پخمه”را، مرگ”خورد”!
۹- زمین”شور”، در”ماهور”جاخوش کرده بود!
۱۰- پیچ”تند”جاده، دهان راننده را سوزاند!
۱۱- شعرم را در صرّافی، “نقد”کردم!
۱۲- دزد زیبائی بود، دلم را ربود!
۱۳- حرفی بزن، میان دو سکوت!
۱۴- خنده ام نمی آمد، کت بسته آوردم اش!
۱۵- دربانک لالائی می خوانم، برای خواباندن چک در حسابم!
۱۶- برای چاقوکِشی، ترازو خرید جاهل!
۱۷- تا”نشست”، فلبش”ایستاد”!
۱۸- هیچگاه قسطی نمی خوابد، آدم پولدار!
۱۹- قاضی”گوشش را گرفته بود”، قیافه اش”داد”می زد!
۲۰- نگاهم بودار می شود، وقتی”سیر”نگاهت می کنم!
۲۱- ورق خوردن کتاب، مرا به اشتها می آوَرَد!
۲۲- خودرو “گاززده”، به اغما رفت!
۲۳- چای”شیرین”، اختراع فرهاد است!
۲۴- زهرچشمت، نگاهم را کُشت!
کاریکلماتورها از : ابوالقاسم صلح جو