عشقِ بی همتای من همیشه مدارا می کنی
همه دردها را ، یکجا مداوا می کنی
قطره ی آب شدم سوی تو پیدا گشتم
تو مرا در بغلت ، وسعتِ دریا می کنی
نقلم این است،که خُلقَت عجیب دل می برد
دلبر و جانانِ من مرا تو شیدا می کنی
من تویی دارم که جانم می دهی در هر نفس
تو همان ماهه شبی نورم مُهَیّا می کنی
در خیالم همچو تو هرگز نمی دیدم گلم
چون فرشته آمدی و ، حقِّ مطلب ، ادا می کنی .
به وقت
۲۹ / شهریور / ۹۸
قلم ز.عاشوری بیدرونی
تقدیم به همسفر مهربان و همراهِ همیشگیِ زندگیم (سالروز ازدواج)
همه دردها را ، یکجا مداوا می کنی
قطره ی آب شدم سوی تو پیدا گشتم
تو مرا در بغلت ، وسعتِ دریا می کنی
نقلم این است،که خُلقَت عجیب دل می برد
دلبر و جانانِ من مرا تو شیدا می کنی
من تویی دارم که جانم می دهی در هر نفس
تو همان ماهه شبی نورم مُهَیّا می کنی
در خیالم همچو تو هرگز نمی دیدم گلم
چون فرشته آمدی و ، حقِّ مطلب ، ادا می کنی .
به وقت
۲۹ / شهریور / ۹۸
قلم ز.عاشوری بیدرونی
تقدیم به همسفر مهربان و همراهِ همیشگیِ زندگیم (سالروز ازدواج)
این سروده به همراه فایل صوتی می باشد جهت شنیدن این فایل بر روی دکمه پخش کلیک کنید یا برای دانلود اینجا کلیک نمائید.