این پاییز .....


این پاییز .....

این پاییز . . . . . 1 - این پاییز پراکنده در ذهن خودش هم دیگر کم رنگ تر از محو شده است لکه ای که می رود با خودش حرف های زردتر بزند..... 2 - این پاییز بسته کم تر سرخ و بیش تر قهوه ای را آموختهشاعر:فرشید صادقی

این پاییز . . . . .


۱ - این پاییز پراکنده

در ذهن خودش هم
دیگر
کم رنگ تر از
محو شده است
لکه ای که می رود
با خودش
حرف های زردتر بزند .....


۲ - این پاییز بسته

کم تر سرخ
و
بیش تر قهوه ای را
آموخته است
او که پنجره هایش
رو به مرگ خودش
باز می شوند
و ندانستن اش
چند وجهی ترین
دانش هرزه است .....


۳ - این پاییز رفته

کهنه نفس می کشد
در خود تبعیدی اش
چنان که ماهیت اش را
با بوسه های زرد
به خاکستری رسانده
و
هویت اش را به سیاه .....


۴ - این پاییز رفته

چنان بی وقفه
افسردگی در
مسخ شدن اش
می رقصد
که هذیان هایش را
معجزه می نامد
قدیس ِ از دست ِ خود
رفته .....


۵ - این پاییز کم

در ابرهای کپک زده اش
جز لجاجت زرد
چیزی ندارد
برای این وقت زمین
وقتی دوست دارد
دیگران مرگ او را
بمیرند .....

۶ - این پاییز کم وجهی

جنگ جهانی چندم را
مرده تر از همیشه
شروع می کند
و
منتظر تر می شود
تا ببیند
این بار
قطب خشکیده تَرش
زودتر می میرد
یا .....

۷ - این پاییز نقطه چین

برای گره هایی که
به خودش زده است
رفتارهای تهوع آور را
به زردترین مرگ ممکن
بازخوانی می کند
صفحه اش ،
تا ورق نخوردن هایش
تک گویی های متناقض اش را
به سقوط اش
برگردانند .....

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دوبله خنده دار رضا شفیعی‌جم به زبان کُردی!/ ویدئو