چامک های باران خورده (مجموعه 11)


چامک های باران خورده (مجموعه 11)

*واژه ها* فقط تو می توانی از شعر لبریزم کنی زیباترین واژه هایم نثار مقدمت * بیا * مرا پیدا کن از لابلای کتابها از میان انبوه واژه ها از بین عاشقانه ترین غزلها مرا پیدا کن من گم شده ام *بیشاعر:خجسته ناطق

*واژه ها*
فقط تو می توانی
از شعر
لبریزم کنی
زیباترین واژه هایم
نثار مقدمت

* بیا *
مرا پیدا کن
از لابلای کتابها
از میان انبوه واژه ها
از بین عاشقانه ترین غزلها
مرا پیدا کن
من گم شده ام

*بی تو*
در نبودنت
کم آورده ام
نفس نه
تو را

*امروز*
حال شعرم
پریشان است
؛ زلف بر باد مده ؛

*سایه ها*
سایه ها
وارونه شده اند
فال فنجان گرفته ام
آن مرد خواهدآمد
وسایه ها رابرمی گرداند

*مادر*
تا مادر هست
آشیانه پا بر جاست

*قفس*
همه قفس نشانم می دهند
تو به من پر بده
و بیاموز
پرواز کردن را

گفتی دوست داشتنت
مرزی ندارد
اما به بیراهه زدی
و به بنبست رسیدی

دریا
مرا غرق نکن
که چشم های دریایی او
چشم به راه من است

باران
باران
باران
می بارد
و من خیس شعر می شوم

گرگ ها
دم به دم گوسفندی
می برند از گله
یک نفر بیدار نیست ؟!

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گیتی آذرپی درگذشت