برنامه غنی چرخاندن مردم بدور دایره خبیثه شیطانی!


برنامه غنی احمدزی چرخاندن ساکنین افغانستان بدور دایره خبیثه شیطانی است! قومی که تاریخ نداشته باشد و تاریخ خویش را خوانده از عیب های خویش پند گرفته نتواند سرنوشت این قوم سرنوشت قوم افغان است. بعد از اشغال افغانستان توسط امریکا...

برنامه غنی احمدزی چرخاندن ساکنین افغانستان بدور دایره خبیثه شیطانی است!
قومی که تاریخ نداشته باشد و تاریخ خویش را خوانده از عیب های خویش پند گرفته نتواند سرنوشت این قوم سرنوشت قوم افغان است.

بعد از اشغال افغانستان توسط امریکا در ماه اکتوبر ۲۰۰۱ هم حامد کرزی و هم غنی احمدزی بالای تشکیل حکومت مقتدر مرکزی بزور امریکا به پیروی از عبدالرحمان صحبت می کنند. در حالیکه تشکیل حکومت مرکزی توسط انگلیس ها زیر نام عبدالرحمان عامل اصلی فاجعه امروزی افغانستان است. تمام تلاش های موجوده غنی احمدزی زیر نام دولت سازی، چرخاندان ساکنین افغانستان بدور دایره خبیثه شیطانی است.

نقدی بر تلاش های قدرت استعماری انگلیس مبنی بر تشکیل حکومت مرکزی مقتدر در افغانستان!
نقش عبدالرحمان بارکزایی در تشکیل نظام در افغانستان از هر نگاه قابل توجه و ارزیابی است. شیوه حکومت داری و تشکیل حکومت توسط عبدالرحمن با هیچ اصول مدنی سر سازگاری نمی تواند داشته باشد.

اول – در دوران عبدالرحمن بارکزایی در غیاب ساکنین افغانستان سرحدات افغانستان توسط انگلیس ها بحیث سرحدات بین المللی تثبیت گشت. افغانستان موجوده از اقلیت های قومی کشورهای همسایه تشکیل گشت. قسمت اعظم پشتون ها ضم خاک پاکستان و یک قسمت ناچیز آن ضم افغانستان ساخته شد. به شکل مشابه در مورد اقوام ازبیک، تاجیک و بلوچ .... عمل شد. امروز هیچ قوم باندازه پشتون ها در رد و ترد پدیده شوم افغانستان بابتکار عبدالرحمان بارکزایی عمل نمی نمایند. عبدالرحمان بخاطر منافع شخصی خویش و در برابر حصول یک مشت پول ناچیز خط دیورند را بالای قبایل پشتون تحمیل کرد. قیام مسلحانه پشتون های امروز زیر نام طالب و داعش و تروریست ... در حقیقت ابراز نفرت و انزجار این قوم در رد تشکیل حکومت مرکزی بسبک عبدالرحمان توسط غنی احمدزی غلزی می باشد. پشتون ها هرگز اجازه نخواهد داد که غنی احمدزی موفق به اجرای برنامه های خویش مبنی بر دولت سازی گردد.

دوم – عبدالرحمن قبول که علیه تمام ساکنین افغانستان بدون درنظر گرفتن ملحوظات قومی بشکل وحشیانه عمل کرد ولی وی از خود میراثی بجا گذاشت که اثرات آن افغانستان را بزخم خون چکان تبدیل کرده است. قسمت اعظم جنگ های عبدالرحمن علیه اقوام و قبایل پشتون صورت گرفت ولی در پایان عبدالرحمان از پشتون ها در کل و قوم غلزی بصورت خاص دلجویی نموده و در مورد این قوم حاتم طایی بخشی کرد. عبدالرحمان این قوم را بالای گرده ساکنین تاجیک و ازبیک افغانستان در شمال و کوچی ها را بالای گرده هزاره ها سوار کرده و در راه پشتونایزه کردن افغانستان زیر نام و مفهوم شوم افغان کار کرد. از آن زمان تا امروز در دوره غنی احمدزی غلزی مذبوحانه تلاش صورت می گیرد ساکنین افغانستان را افغان سازند.

سوم - امیر دوست محمد خان بارکزایی پدر کلان عبدالرحمن شجره و اصل و نسب خویش را به افغان سجل تاریخ کرده است. افغان سردمدار یک قبیله یهود و ورود ناقلین قوم یهود حتی پیش از اسلام بالای جعفرافیای کنونی افغانستان است. در حالیکه ساکنین بومی افغانستان حضور یهودها در افغانستان را به سر دو چشم قبول دارند ولی یهود سازی ساکنین افغانستان کاملا یک برنامه رذیلانه و نسخه استعماری انگلیس است. اینکه نام کشور افغانستان و ساکنین آن افغان باشد، مطلقا طرح و سیاست مستشرقین انگلیس بود. کشورهای زیاد استعمار گشتند. این کشور ها به دو شکل خود را با سیاست های استعماری در خاتمه کار عیار ساختند. شماری از این کشورها سیاست استعماری را قبول و زندگی خود را مطابق آن عیار ساختند ولی عده دیگر سیاست استعماری را بکلی رد نموده و از خود یک سیاست ارایه کرده و آن را جانشین سیاست استعماری ساختند. افغان ها نی سیاست استعماری انگلیس را هضم می توانند و نی هم آن را تف!

چهارم – تمرکز سازی قدرت توسط عبدالرحمن فوق العاده اصول حکومت داری را متضرر ساخت. در طول تاریخ و در مسیر تمدن بشری زمامداران دلسوز قدرت را از شخص سلب و آن را در چوکات نظام سیاسی و حکومتی متمرکز ساخته است. سلب صلاحیت شخصی و تمرکز در قالب اصول بر اساس مدنیت و تقاضای روز، اصل و اساس شیوه حکومت داری است. حکومتی که بر اساس اصول تشکیل می گردد، نقش شخص به صفر تقرب می کند. پاکستان همسایه افغانستان است. این کشور در فن حکومت داری خوب عمل نموده. با تغییر شخص در راس قدرت نظام سقوط نمی کند. اگر دیروز در راس نظام نواز شریف پنجابی قرار داشت امروز عمران خان پشتون. با سقوط نواز شریف نظام در پاکستان سقوط نکرد ولی با سقوط داود دیوانه بتاریخ هفتم ثور ۱۳۵۷ افغانستان سقوط کرد. امروز اگر عبدالله عبدالله پنجشیری که او هم بخاطر چوکی و مادیات خود را پریده از ذکر یک پتشون قندهاری معرفی کرد بجای غنی احمدزی غلزی وارد ارگ گردد، ارگ کابل سقوط و دست حامیان غنی احمدزی از آسمان و پای شان از زمین خطا خورده قیامت بالای شان برپا شدنی است.

پنجم – عبدالرحمان را می توان موسس نظام در افغانستان قبول کرد. نظامی را که وی از خود بمیراث گذاشت الی تاریخ هفتم ثور ۱۳۵۷ توسط پسر حبیب الله و نواسه امان الله دنبال گشت. خاندان آل یحی که از نادر در سال ۱۹۲۹ شروع الی داود دیوانه سال ۱۹۷۳ ادامه یافت نه تنها سیاست عبدالرحمان را در فن حکومت داری دنبال کرد بلکه وزارت دفاع افغانستان را تسلیم یک قوم خاص از یک ولسوالی پکتیا و وزارت خارجه افغانستان مطلقا در اختیار کاکا و بچه کاکا و بچه ماما ..... قرار داده شد. پایه این نظام بحدی متزلزل بود که با فایریک توب بالای ارگ توسط محمد اسلم وطنجار پکتیاوال قوماندان فرقه ۴ زره دار پلچرخی نظام ۲۳۰ سال خاندان ابدالی سقوط کرد.

ششم – شعار غنی احمدزی مبنی بر دولت سازی و شعار حامد کرزی مبنی بر استحکام نظام مقتدر مرکزی چیزی جز پیروی از ذهنیت عبدالرحمان خانی بحمایت خارجی ها دویدن بدور دایره خبیثه شیطانی نبوده و عواقب ناگواری را برای ساکنین افغانستان در پی دارد مگر آنکه یک معجزه خدایی صورت گیرد که جلو این حرکت حلقوی شیطانی گرفته شود.

عبدالحمید

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه افغانستان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نخستین برات الکترونیکی تامین مالی زنجیره تامین توسط شبکه بانکی صادر شد