در این نغمه های بی کسی
صدا زدم نام تو را
شنیدی به گوش مگرفتی
ناله های سوزناک مرا
با تو چه باید کرد ای بی وفا؟
خاک پایت شد همه عمرم
مگرفتی پس فرستادی
نامهربان آخر چرا؟
هر لحظه دستانم سوی تو بود
در کوچه دل تنها مهر تو بود
پس زدی نامم را
مگرفتی روحم را
اما من فدا کردم
عمق خسته ذهنم را
گرمای سوزان تابستان
سرما و کولاک زمستان
بهای عشق تو بود
رخت بستی
ترکم کردی
بی معرفت حالا چرا؟
صدا زدم نام تو را
شنیدی به گوش مگرفتی
ناله های سوزناک مرا
با تو چه باید کرد ای بی وفا؟
خاک پایت شد همه عمرم
مگرفتی پس فرستادی
نامهربان آخر چرا؟
هر لحظه دستانم سوی تو بود
در کوچه دل تنها مهر تو بود
پس زدی نامم را
مگرفتی روحم را
اما من فدا کردم
عمق خسته ذهنم را
گرمای سوزان تابستان
سرما و کولاک زمستان
بهای عشق تو بود
رخت بستی
ترکم کردی
بی معرفت حالا چرا؟