گل . . .


گل . . .

از رویش، خار باغچه گلزار نگردد هرچند ، جدا نیز گل از خار نگردد دانی که چراگل بنشیند بسر خار؟ تا زشتی آن شاخه پدیدار نگردد بگشای نظر تا که بیاموزی تو از دهر با خار ، کسی همدم اغیارشاعر:پژند محرر صفایی

از رویش، خار باغچه گلزار نگردد
هرچند ، جدا نیز گل از خار نگردد

دانی که چراگل بنشیند بسر خار؟
تا زشتی آن شاخه پدیدار نگردد

بگشای نظر تا که بیاموزی تو از دهر
با خار ، کسی همدم اغیار نگردد

بنشان گل حسنت بسر خار وجودت
گرخواهی به خار، سینه گرفتار نگردد

در باغٍ وجودت چو نباشد اثرٍ گل
کس را نبووَد میل و خریدار نگردد

میگفت به تلخند بخود باغچه بانی
هیهات که«گل»بیند وهشیار نگردد

تا جان ندهد شعله به آتش ز وجودش
خاموش شود آتش و بسیار نگردد . . .

پژند.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اینفوگرافیک/ نکات کلیدی زندگی موفق در جزء هفدهم قرآن