من
زنی خسته از افکاری نه چندان آرام
تحت سلطه ی افکاری گاه پریشان و گاه پوچ
در خود می نگرم
واضح تر از قبل
روشن تر از همیشه
دور تر از آنچه که فکرش را کنی..
و اینک
روزنه ای را در تاریکی مطلق درونم میبینم
می گوید برخیز و بنگر
عمیق بنگر
تو را در آغوش میگیرم..
زنی خسته از افکاری نه چندان آرام
تحت سلطه ی افکاری گاه پریشان و گاه پوچ
در خود می نگرم
واضح تر از قبل
روشن تر از همیشه
دور تر از آنچه که فکرش را کنی..
و اینک
روزنه ای را در تاریکی مطلق درونم میبینم
می گوید برخیز و بنگر
عمیق بنگر
تو را در آغوش میگیرم..