عابر پریشان


عابر پریشان

تو پاکتر ز گلبرگ در قطره های باران معصومتر ز اشکی،بر روی ماه یاران تو خنده خدایی بر خاک دل فِسُرده یا مرهمی ز عشقی بر زخم روزگاران تو شبنم سحرگاه بر گونه های زنبق یا نوگل شکفته بر شاخه درشاعر:مهدی رنجبر(عابر)

تو پاکتر ز گلبرگ در قطره های باران
معصومتر ز اشکی،بر روی ماه یاران
تو خنده خدایی بر خاک دل فِسُرده
یا مرهمی ز عشقی بر زخم روزگاران
تو شبنم سحرگاه بر گونه های زنبق
یا نوگل شکفته بر شاخه در بهاران
تو باد نوبهاری در کوچه سار هستی
چون سوگلی میان انبوه گلعذاران
آمیزه ی عجیبی از بوی سبزه و گل
بوی بنفشه زاری با عطر خوب ریحان
بر من بسان ماهی در آسمانِ ظلمت
یا همچو رود آبی بر تشنه در بیابان
خورشید خیره گردد چون روی برفروزی
ماه از تو نور گیرد زآن چهره ی فروزان
اندر گذار کویت، لب تشنه ی سبویت
راهی شده به سویت، فردی ز جمع رندان
《رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کَس》
رحمی نما به حال این عابر پریشان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


چهره واقعی بهاره رهنما و الهام پاوه نژاد با پوشش نامتعارف//تولیدی