کنار برکه ارام و بی پروای اندیشه
جهانی خالی از انچه مسلم بود
شبی پندار به ایمان مزین شد
به یکباره جهان صحرا به گلشن شد
نوید از اسمان بر قلب بارید
که عشق دانای اول سوار بر جهل ادم شد
به تابیدن گرفت خورشید عالم تاب
خدا هم مالک این قلب بی غم شد
به خواستن بر گرفت او را که میخواست
پرده و افتاد و دلی راضی فراهم شد
جهانی خالی از انچه مسلم بود
شبی پندار به ایمان مزین شد
به یکباره جهان صحرا به گلشن شد
نوید از اسمان بر قلب بارید
که عشق دانای اول سوار بر جهل ادم شد
به تابیدن گرفت خورشید عالم تاب
خدا هم مالک این قلب بی غم شد
به خواستن بر گرفت او را که میخواست
پرده و افتاد و دلی راضی فراهم شد