ندای «هل مِن ناصر» سیدالشهداء(ع) برای دستگیری و شفاعت بود نه طلب کمک


ندای «هل مِن ناصر» سیدالشهداء(ع) برای دستگیری و شفاعت بود نه طلب کمک

یک استاد اخلاق با بیان اینکه دعوت امام حسین(ع) فرازمانی و فرامکانی است، گفت: ندای «هل مِن ناصر یَنصُرُنى» دعوتی ظاهری است، سیدالشهداء(ع) در پی کمک نبود، جنود آسمان و زمین دست ایشان است؛ می‌خواست شفاعتش نصیب مردم شود.

خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: حجت الاسلام «مسعود عالی» در مراسم عزاداری محرم حسینی اظهار کرد: در روایات آمده است وقتی ابراهیم(ع) خانه کعبه را بنا کرد از طرف خدا دستور داده شد: ندا بدهد که مردم به حج بیایند، حضرت فرمود: مگر من صدایم تا کجا می رود و چه قدر می توانم مردم را خبر کنم؟ خداوند فرمود: تو صدا کن ما صدایت را می رسانیم. بر بالای مقام ابراهیم سنگی وجود دارد، حضرت روی آن سنگ قرا گرفت و مردم را به حج دعوت کرد.

این استاد اخلاق ادامه داد: در روایت است که خداوند از عالم ملکوت این صدا را به همه جهانیان تا قیامت رساند و معلوم است که رسانیدن این صدا از عالم ظاهر نبود چون صدای ابراهیم(ع) در محدوده ای خاص به مردم می رسید، اما خداوند در باطن این صدا را به همه رساند و این دعوت فرازمانی و تاریخی برای همه انسان ها شد، در روایت است کسانی که لبیک گفتند و حج نصیب‌شان شد و به تعدادی که کسی حج مشرف شود، معلوم است که لبیک گفته است، البته اگر کسی حج مشرف نشود معنایش آن نیست که آدم بدی است اما به هرحال کسی که به حج مشرف می شود توفیقی انکار ناشدنی داشته است.

حجت الاسلام عالی تصریح کرد: لذا در عین حال که صدای ابراهیم(ع) محدود به زمان و مکان خودش بود اما خداوند آن دعوت را دعوتی تاریخی کرد، وجود مقدس امام حسین(ع) نیز در کربلا چنین دعوت کرد: «هل مِن ناصر یَنصُرُنی»، «أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ» و ... ؛ امام حسین(ع) دعوتی کرد محدود به زمان مشخص (همان روز عاشورا) و مکان مشخص( کربلا)، اما خداوند شبیه دعوت ابراهیم(ع) این دعوت را به گوش همه انسان ها تا قیامت رسانده است، لذا در زیارت «رجبیه» می خوانیم: «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ عَدَدَ مَا فِی عِلْمِ اللَّه لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ»، بنابراین معلوم است که آن دعوت برای ما هم هست با اینکه در آن زمان و مکان نبوده ایم؛ «لبیک یا داعلی الله ان کان لم یجبک بدنی عند استغاثتک فقد اجابک قلبی و سمعی و بصری و رایی و هوای علی التسلیم» (اگر من نبودم، بدنم نبود، زبانم نبود، اما با قلب و جانم تو را اجابت کردم).

این استاد اخلاق تاکید کرد: داستان کربلا فراتر از زمان بوده است، داستان کربلا چیزی بود که خداوند عهدش را از سیدالشهدا(ع) قبل از دنیا گرفت. در روایات مکرر آمده که قبل از عالم دنیا، عوالمی را پشت سر گذاشته ایم کما اینکه بعد از عالم دنیا نیز عوالمی را پیش رو داریم که برخی بزرگان ما حدود 12 عالم را مرحله به مرحله ذکر کردند، یکی از عوالمی که پشت سر گذاشتیم، عالم میثاق یا عالم عهد که به عالم «ذر» هم تعبیر شده، است در آنجا از انسان عهد گرفته شد، از وجود امام حسین(ع) در همان عالم، عهد بلا گرفته شد و حضرت(ع) هم قبول کرد، لذا پیامبر(ص)، حضرت امیر(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع)،و ائمه قبل از سیدالشهدا همه اشاره به کربلا داشتند. اصلا انبیاء از قبل جریان کربلا را می دانستند و چیزی نیست که در مقطع تاریخی به وجود آمده و منقطع از قبل و بعد بوده باشد.

وی گفت: برخی اصحاب خاص امام حسین(ع)، مثل «حبیب بن مظاهر» و «میثم تمار» خود را برای آن واقعه آماده می کردند. در کتاب «منتتهی الامال» آمده: جمعی به همراه حبیب بن مظاهر و میثم تمار نشسته بودند و این دو در آن جمع مشغول صحبت با یکدیگر بودند. حبیب بن مظاهر به میثم گفت: «می‌بینم کسی را که به جرم محبت علی(ع) و اولاد علی(ع) و ذکر فضائل او در همین کوفه به دارش می کشند (یعنی میثم را)» و میثم در پاسخ گفت: «پیرمرد سرخ‌رویی را می‎‌بینم که سرش را به جرم دفاع از پسر پیامبر(ص) می گردانند». آنها اصحاب سِر بودند و می‌دانستند قرار است چه بشود.

حجت الاسلام عالی افزود: در این میان مردمی که در آن جمع حاضر بودند، گفتند: عجب دروغ هایی! آنها نتوانستند این سخنان را هضم کنند. چند دقیقه بعد از صحبت های حبیب و میثم بود که «رشید هجری» وارد شد و از جمعیت سوال کرد که حبیب و میثم را ندیدید؟ آنها گفتند که دیدیم و حرف هایی را رد و بدل می کردند و این چنین و آن چنان گفتند، رشد هم گفت: خداوند میثم را رحمت کند، به حبیب نگفت: به کسی که سرش را در کوفه می گرداند صد درهم می دهند. وقتی رشید رد شد و رفت مردم گفتند: او از آن دو نفر هم دروغگوتر بود. این افراد از قبل می دانستند کربلا و آن بلا چیست و خود را آماده می‌کردند.

وی با بیان اینکه دعوت امام حسین(ع) فرازمانی و فرامکانی و برای کل تاریخ است، افزود: این ظاهر دعوت حضرت(ع) است که می فرماید: «هل مِن ناصر یَنصُرُنى» ظاهرا امام حسین(ع) کمک می خواهد اما در واقع کمک می دهد. در واقع می گوید چه کسی است که من شفاعت اش کنم؟ حضرت از زبان دلسوزی و مهربانی کمک خواستند اما تمام جنود آسمان و زمین زیر نظر امام(ع) بودند لذا حضرت محتاج نبود و در شب عاشورا نیز به یارانش فرمود: «بروید بیعت را از شما برداشتم».

این استاد حوزه علمیه تاکید کرد: امام حسین(ع) ذره ای رودربایستی نداشت، اگر حتی همه می‌رفتند خود و خاندانشان می ماندند. امام حسین(ع) نیاز نداشت اما می خواهد دستگیری کند مثل خداوند که در قرآن فرمود: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ». آیا خداوند که در قرآن قرض خواسته، فقیر است؟ چرا خداوند با این زبان با مردم سخن می گوید؟ خداوند می‌فرماید: دو برابر به شما می‌دهم. معلوم است که می خواهد به اموال برکت بدهد. خداوند مهربان است و می خواهد بندگان به سویش بروند. سیدالشهداء(ع) نیز همین گونه است، می خواهد کمک بدهد و دستگیری کند وگرنه جنود آسمان و زمین دست امام حسین(ع) است.

حجت الاسلام عالی اظهار کرد: متوکل عباسی، این خلیفه دژخیم همزمان با امام هادی(ع) حکومت می کرد. یکبار قصد کرد تا حضرت را بتراسند و زهرچشمی بگیرد تا مبادا امام(ع) علیه او شورشی داشته باشد، لذا به ارتشیان خود که حدود ۹۰ هزار نفر می شدند، دستور دارد که همه در بیابانی جمع شوند و هر کدام از سربازان خورجین مرکب خود را پر از خاک و این خاک را در یک مکان خالی کنند. سپس متوکل، امام هادی(ع) را بالای همین تل خاک که مثل تپه‌ای شده بود، برد و لشکریان نود هزار نفری را که با آرایش نظامی ایستاده بودند، نشان داد و گفت این لشکر من است. در این زمان امام هادی(ع) لبخندی به او زد و فرمود: می خواهی لشکریان من را ببینی؟ او پاسخ داد: بلی. امام(ع) چند کلمه دعا خواند و بعد خطاب به متوکل فرمود: ببین! ناگهان متوکل دید آسمان ها مملو از ملائکه با تیرهای خاص هستند. شرق و غرب آسمان را پر کرده بودند و متوکل با دیدن این صحنه غش کرد. وقتی به هوش آمد حضرت(ع) فرمود: لشکر ما را دیدی؟ ما با دنیای تو کاری نداریم.

این استاد اخلاق افزود: سیدالشهدا(ع) نیز چنین بود، بنابراین وقتی کمک می خواهد به معنای درماندگی نیست، می خواهد دستگیری کند، می خواهد شفاعت کند و به قرب خدا ببرد اما با این زبان که بیایید، واگرنه ما اگر به خودمان و اعمال مان باشیم با این اعمال خرج ابدیت در نمی آید آن هم با عقبه ها و گردنه های خطرناک در برزخ و قیامت. در روایت است که بعد از نماز سه بار استغفار کنید: «أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ، عالمُ الْغَیْبِ والشَّهادَة ، العَزیزُ الحَکیمُ ، الغَفُورُ الرَّحیمُ ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ». من احتمال می دهم که این سه استغفار به خاطر همین نماز باشد. یعنی این نماز لایق خداوند نبود اما این استغفار را می کنیم از بابت نمازی که این چنین خواندیم.

وی تاکید کرد: امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه می فرماید: «خدایا من تکیه ام به اعمال ام نیست. تکیه ام بر اعمال ام نیست بلکه به فضل توست که باید دست ما را بگیرد». عنایتی باید از خدا شود تا دستیگری شود. از مهمترین راه آمدن جذبه‌های خدا دستگاه سیدالشهداء(ع) است، امام حسین(ع) کاری کرده که آن جذبه ها بیاید. روایتی از امام صادق(ع) در اصول کافی آمده است بر این مبنا که: «گاهی بنده ای بلایی را خالصانه تحمل می کند، کفر نمی کند، صبر می کند، خداوند به پاس آن بلاکشی صادقانه این عبدش رحمتی را پایین می فرستد که کسانی که دور و برش هستند هم بهره مند شوند». بعد از آن امام صادق(ع) یوسف (ع) را مثال می زند. بنده صالح خدا و پیغمبرزاده ای که در کودکی به چاه انداخته شد، در بازار مصر به فروش رفت، بعد از سوی زلیخا تهمت خورد، به زندان افتاد و سختی کشید اما چهل سال تحمل صادقانه داشت. کفر نگفت و شکر خدا را کرد، خداوند به پاس این بلاکشی عبد صالحش، رحمت خود را برای یک امت فرستاد. اما به پاس او یک جمعی هم بهره مند شدند. قحطی از مردم مصر برداشته شد. برادران یوسف آدم شدند. پدر یوسف که سختی کشید اما به مقاماتی به واسطه یوسف رسید، یک نفر بلا کشید اما از سفره اش جمعی بهره‌مند شدند.

این استاد حوزه علمیه گفت: اما بلای یوسف در مقابل بلای سیدالشهداء(ع) چیزی نیست. تمام انبیا وقتی که بلای خود را در مقابل بلای سیدالشهدا(ع) که روضه اش را جبرئیل خوانده بود، قرار دادند، گفتند: «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»، همچنین در زیارت عاشورا می خوانیم: «مُصِیبَه مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض». به قول «نیر تبریزی»: «ای در غم تو ارض و سما خون گریسته/ ماهی در آب و وحش به هامون گریسته».

وی در بخش دیگری از مباحث خود بیان کرد: حافظ شعری دارد که بسیار زیباست و البته قضیه ای دارد که در اینجا اشاره می کنم. 55 سال قبل در تهران سمت میدان منیریه، عالم وارسته ای به نام ضیاءالدین دری که عارف و فیلسوف و مجتهد بودریال زندگی می کرد و علاوه بر همه خصلت ها و کارهای علمی که داشت در ایام محرم روضه می خواند. یکبار شب هشتم یا نهم محرم بوده که در مجلس روضه جوانی پای منبر آمد و از این بیت حافظ که سروده است: «مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ/ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد»، آن عالم وارسته پاسخ داد که در منبر پاسخ تو را می دهم تا همه استفاده کنند. لذا در جریان مباحث منبر، اشاره به داستان حضرت آدم(ع) کرد که از گندم و میوه ممنوعه خورد و باعث هبوط او شد. سپس گفت: ای جوانی که در مورد این بیت حافظ سوال کردی، مرید پیر مغان یعنی امیرالمومنین(ع) و شیخ یعنی حضرت آدم(ع)، که حضرت امیر(ع) گندم نخورد و وعده به جای آورد و در کل عمر گندم تناول نکرد اما آدم (ع) چنین کرد.

حجت الاسلام عالی اضافه کرد: به هر صورت آن عالم در همان سال از دنیا رفت و سال بعد آن جوان در همان شب های محرم خواب او را دید که می گوید: آن بیت حافظ را برایت معنا کردم اما این طرف که آمدم باطن دیگری برایم روشن شد، ابراهیم(ع) فرزندش اسماعیل را برد تا سر ببرد اما چنین نکرد چون تکلیف از او برداشته شد اما حسین(ع) رفت و بچه هایش و همه را با خود برد. مرید پیر مغانم یعنی امام حسین(ع)، مرنج ای شیخ... یعنی ابراهیم(ع) تو وعده کردی که بچه ات را به قربانگاه ببری و سر نبریدی اما اباعبدالله(ع) همه را به جای آورد.

حجت الاسلام عالی در پایان خاطرنشان کرد: حال به پاس این بلاکشی سیدالشهداء(ع) خداوند رحمتی را به این عالم فرستاد که تمام تاریخ بهره ببرند. البته شفاعت امام حسین(ع) و همه ائمه چنین است. اگر دستگیری امام حسین(ع) شامل حال کسی بشود، رهایش نمی‌کند. این شیاطین نامرد هستند که در باغ سبز را نشان می دهند و هنگام خطر می گریزند اما خوبان تازه موقع خطر دستگیری می کنند. در روایت آمده است که در روز محشر که همه حضور دارند ندا می رسد: «عین خلیفه الله فی الارضه» داوود نبی بلند می شود اما خطاب می رسد که بنشین مقصود دیگری است، باز ندا می آید و این بار حضرت امیر(ع) بلند می شود. ندا می آید آنان که تحت نور علی و اولاد علی زندگی شان را اداره کردند بروند پشت سر او بایستند. همه کسانی که از نور امیرالمومنین علی(ع) استفاده کردند می روند پشت سر حضرت و به تناسب به جایگاه خود می روند. در این هنگام خطاب در مورد دیگران و کسانی می رسد که پیروان امام یا رهبر باطل بودند. در این هنگام رهبران آنها تبر می جویند و می گویند به ما چه ارتباطی دارد که بار یک عده دیگر را بکشیم؟ قرآن می فرماید: آن روزی است که رهبران باطل از تابعین خود فرار می کنند. اما امیرالمومنین(ع) و اولادش اول در قبر و در قیامت هنگام خطر می آیند: «اللهم الرزقنی شفاعة الحسین یوم الورود».

علاقه مندان می توانند فایل صوتی و تصویری سخنرانی حجت الاسلام مسعود عالی در شب اول محرم سال 1398 را از اینجا دریافت کنند.

پایان پیام/248

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صدای کوتوله برزیلی برای آموزش و سریع حرف زدن